بررسی نقش اسراییل در تجزیه سودان

سودان آفریقای جنوبی

 خنجر صهیونیست ها بر پیکره عربی

بررسی نقش اسراییل در تجزیه سودان

سید عبدالمجید زواری 

اندیشکده روابط بین الملل: در تاریخ 18 تیر 1390 جدیدترین کشور جهان با نام سودان جنوبی، متولد شد و به این ترتیب در حالی که موج بیداری اسلامی سراسر منطقه عربی، اسلامی را فرا گرفته بود، سودان به عنوان بزرگترین کشور آفریقا و جهان عرب به دو تکه تقسیم شد. پس از این رویداد تاریخی صدها هزار نفر با حضور در خیابان های جوبا پایتخت سودان جنوبی به جشن و شادمانی پرداختند. نکته جالب در این شادمانی ها، تشکر مردم سودان از مسئولان رژیم  صهیونیستی بود که با به اهتزار درآوردن پرچم این رژِیم در کنار پرچم خود به نمایش گذاشته شد. از سوی دیگر همزمان با این مراسم در تل آویو نیز هزاران نفر با در دست داشتن پرچم های سودان جنوبی، استقلال این کشور را جشن گرفتند. در روزهای بعد هم رئیس جمهور آقای سالوا کییر از روابط ویژه جوبا و تل آویو خبر داد و به دنبال آن مسولان رژیم صهیونیستی جز نخستین کشورهایی بودند که با به رسمیت شناختن سودان جنوبی از پیوند عمیق این دو کشور خبر دادند. راز این پیوند عمیق چیست و چه عامل یا عواملی در تقویت آن موئثر اند؟ چرا سودان برای اسرائیل مهم است؟ و چه چشم اندازی را می توان برای آن ترسیم کرد؟ این جستار می کوشد به این پرسش های پاسخ دهد.

سودان جنوبی در یک نگاه:

سودان جنوبی با گستره ای حدود 640 هزار کیلومتر مربع، منطقه ای در شمال آفریقا است که پس از جدایی از سرزمین مادری، جمهوری را به عنوان نظام سیاسی خود برگزید. این کشور با سودان، کنیا، اوگاندا، جمهوری دموکراتیک کنگو، اتیوپی و جمهوری آفریقای مرکزی هم مرز است. از نظر اقتصادی با وجود منابع عظیم نفتی در این منطقه، بیش از 90 درصد جمعیت 5/8 میلیونی این کشور زیر خط فقر زندگی می کنند که مهم ترین دلیل آن وقوع جنگ های داخلی و درگیری های قومی است. به لحاظ مذهبی بر خلاف اکثریت مسلمان سودان، اکثر مردم سودان جنوبی پیرو باورهای سنتی قبیله ای (بت پرست) هستند و اقلیت هایی از مسیحیان و مسسلمانان نیز در کنار این اقوام  زندگی می کنند.

فقر مفرط دستاورد نیم قرن جنگ داخلی

کنکاش در لایه ها و علل و عوامل وضعیت کنونی سودان، ما را بار دیگر به ریشه اغلب فتنه ها یعنی  استعمار بریتانیا رهنمون می کند. در سال 1882 انگلستان با حمله به سودان، این کشور را از امپراتوری عثمانی جدا و تحت قیمومیت خود در می آورد. در آن زمان انگلیسی ها به دنبال سلطه بر سرچشمه های رود نیل بودند و به همین دلیل از یک سو به مصر و از سوی دیگر به سودان چشم داشتند. آنها با هدف جدایی و اختلاف افکنی بین مردم این مناطق فشارهایی را وارد و حتی با مسیحی کردن شماری از مردم، درصدد دامن زدن به این اختلافات بودند.

امپراتوری بریتانیا تا سالها سلطه خود بر این کشور را حفظ می کند تا اینکه سرانجام در سال 1956 این کشور که در ظاهر به صورت مشترک توسط انگلستان و مصراداره میشد، رسماً مستقل می شود. با این حال تحت تاثیر فتنه گری های انگلستان جنگی بین اعراب شمال و مردم جنوب سودان آغاز شد که طی چندین دهه درگیری، علاوه بر تضعیف دو طرف، بیش از دو میلیون کشته بر جای گذاشت. با این حال به دلیل عدم توفیق هیچ کدام از طرفین جنگ، سرانجام پس از نیم قرن درگیری در سال 2005 “قرارداد صلح نیواشا” در نایروبی،  پایتخت کنیا میان طرفین به امضا رسید.

مهم ترین بند توافق نامه نیواشا، برگزاری همه پرسی در جنوب سودان در ژانویه 2011 بود که نهایتاً موافقت 60 درصدی رای دهندگان، به عنوان شرط جدایی و استقلال اعلام شد و سرانجام پس از برگزاری همه پرسی و رای قاطع 98 درصدی مردم به استقلال، این کشور در 9 جولای 2011 رسما به عنوان 193 کشور جهان متولد شد. البته بر اساس توافق انجام شده، تصمیم گیری در مورد منطقه ابیه که سرشار از مناطق نفتی است به زمان دیگری موکول و مقرر شد این منطقه فعلاً به صورت غیر نظامی اداره شود.

سودان جنوبی یکی از فقیرترین مناطق جهان است که به لحاظ شاخص های توسعه انسانی در وضعیت اسفناکی به سر می برد. با این حال پس از استقلال رسمی این کشور، حزب لیبرال حاکم و شخص رئیس جمهور سالوا کییر که با شعار عدالت، آزادی و رفاه به قدرت رسیده است به شدت در تلاش است با جلب نظر کشورهای غربی و الگوبرداری از آنها، نسبت به جذب سرمایه و تقویت منابع مالی دولت اقدام کند.

کشورهای غربی و تحولات سودان

اگر چه بازیگران خارجی مشتمل بر قدرت های بین المللی و کشورهای منطقه رویکردهای متفاوتی نسبت به جدایی جنوب سودان داشته اند، اما به طور کلی کشورهای غربی از جمله آمریکا؛ رژیم صهیونیستی و همسایگان جنوبی غیر مسلمان سودان همواره از این طرح حمایت کرده و از سالها قبل برای تحقق آن برنامه ریزی کرده اند.

آمریکا به عنوان اصلی ترین حامی جدایی جنوب سودان، کمک های مالی و نظامی قابل توجهی را در اختیار جنوبی ها قرار داده است. این کشور همچنین درباره سودان به نوعی با در پیش گرفتن سیاست چماق و هویج دولت خارطوم به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی را برای قبول جدایی مناطق جنوبی تحت فشار قرار می داد. بر اساس این سیاست دولتمردان کاخ سفید با جنجال آفرینی در مورد مسایلی همچون دارفور و اعمال تحریم و قراردادن سودان در لیست کشورهای حامی تروریسم، تلاش گسترده ای را برای به انزوا کشاندن این کشور آغاز و از سوی دیگر وعده بخشش بدهی های 25 میلیارد دلاری خارطوم به واشنگتن و برچیدن تحریم ها علیه این کشور را به میان می آورند.

بعد از اعلام نتایج همه پرسی نیز، آمریکا با استقبال از این موضوع، جز نخستین کشورهایی بود که با به رسمیت شناختن این کشور، به سرعت روابط سیاسی خود را سودان جنوبی برقرار کرد و برای کمک به این کشور نوپا اعلام آمادگی کرد. نکته جالب اینجاست که در سایه همین حمایت ها سودان جنوبی به محظ اعلام استقلال، به عضویت سازمان ملل درآمد و جالب تر اینکه اسرائیل از این کشور خواست نسبت به تشکیل کشور مستقل فلسطینی رای منفی بدهد. این کشور همچنین اجازه یافت به صورت ویژه نسبت به اعزام کاروان های ورزشی برای بازیهای المپیک لندن اقدام نماید و همزمان بانک جهانی هم برای کمک به این کشور اعلام آمادگی کرد.

رژیم صهیونیستی نیز از دیگر بازیگرانی است که تلاش های گسترده ای را برای جدایی جنوب سودان به عمل آورد. استقرار مأموران موساد در سودان و ارسال تانك و ساير تسليحات به اين منطقه در جهت تقويت توان نظامي جنوبي‌ها، از جمله اقدامات رژيم صهيونيستي محسوب مي‌شود. پس از استقلال سودان جنوبی نیز تنها یک روز پس از تولد این کشور در جامعه بین المللی، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل ضمن به رسمیت شناختن سودان جنوبی از آمادگی این رژیم برای ارائه کمک در امور اقتصادی و انتقال تجربیات به این کشور خبر داد.

نفوذ ریشه ای صهیونیست ها در سودان جنوبی

نقش صهیونیست ها در فرآیند تجزیه سودان و به وجود آمدن پایگاهی برای تامین و حفاظت از منافع این رژیم قابل تامل است. در حقیقت شاید به جرات بتوان حمایت بتوان گفت تجزیه سودان به نوعی از زمان تاسیس این رژیم دنبال شده است. این راهبرد به نوعی در این سخن بن گوریون موسس رژیم صهیونیستی منعکس شده است. به گفته بن گوریون با توجه به محدودیت هایی که به لحاظ جمعیت و منابع و امکانات پیش روی صهیونیست ها قرار دارد، تنها راه موئثر برای بقا و موفقیت این رژِیم در میان کشورهای عرب منطقه، شناسایی نقاط ضعف و اختلافات قومی، قبیله ای و دامن زدن به آنهاست.

بر همین اساس نخستین بار در سال 1956 یعنی یک سال پس از استقلال سودان از بریتانیا، ارتباط هایی با مسیحیان و پیروان ادیان بومی جنوب سودان برقرار شد و این گروه ها از کمک های این رژیم برخوردار شدند. در سالهای بعد نیز این کمک ها ادامه یافت تا اینکه در سال 1983 که تنش های سودان به مرحله جنگ داخلی رسید، اسرائیل با اختصاص یک حساب ویژه برای کمک به مخالفان جنوب سودان، عملاً به فعالیت های خود رسمیت بخشید.

در همین راستا بارها از روابط ویژه جان گارانگ رهبر اسطوره ای جنوبی های سودان با اسرائیل سخن گفته شده است و صهیونیست ها نیز چندان آن را پنهان نمی کردند. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که دولت سودان گرایش های اسلام  گرایانه داشته و با حمایت از مبارزان فلسطینی همواره در صف دشمنان اصلی تل آویو قرار داشته است. حتی یاسر عرفات که بعدها با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد نیز از یاران نزدیک عمرالبشیر بود و سران حماس و جهاد اسلامی نیز همچنان سودان را “خانه خود” توصیف می کنند.

تماس های مسئولان اسرائیلی با جنوبی های سودان از طریق کنسولگری این رژِیم در شهر “آدیس آبابا” اتیوپی آغاز شد و در پوشش شرکت های تجاری، روابط گسترده ای با قبیله “دینکا” به عنوان قویترین قبیله منطقه برقرار شد و به این ترتیب راه نفوذ تل آویو به جنوب سودان فراهم شد.

به طور کلی روابط تل آویو با منطقه جنوب سودان را در چند مرحله تاریخی می توان دسته بندی کرد:

  • ارایه کمک های انسانی نظیر دارو، مواد غذایی، فرستادن پزشک و امداد رسانی
  • بهره برداری از تضادهای قبیله ای بین خود جنوبی ها و تشدید درگیری جنوبی ها با شمالی ها
  • سرازیر شدن قراردادهای تسلیحاتی اسرائیل به جنوب سودان و توسعه چارچوب آموزش شبه نظامیان جنوبی در اوگاندا، اتیوپی و کنیا
  • از سرگیری حمایت اسرائیل از شورش مسلحانه و مجهز کردن جنبش های جدایی طلب جنوب به سلاح های پیشرفته و آموزش ده ها نفر از خلبانان آن برای هدایت جنگنده های سبک به منظور حمله به مراکز دولتی در جنوب و حمایت تل آویو در زمینه تامین تصاویر ماهواره ای از مراکز نیروهای دولتی سودان.
  • اعزام برخی از کارشناسان اسرائیلی برای جدایی طلبان به منظور تدوین طرح‌های جنگی و نبرد و مشارکت آنها در برخی عملیات‌ها که به اشغال برخی از شهرهای جنوب سودان منجر شد.

تحت تاثیر این پیشینه تاریخی رژیم صهیونیستی از نفوذ شدیدی در سودان جنوبی برخوردار است و مسوئولان هر دو رژیم از وجود پیوندهای تاریخی عمیق در روابط خود خبر می دهند. نکته جالب توجه اینکه مجموعه تماس ها بین تل آویو و جنوبی ها و آموزش ها را ماموران موساد و سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل انجام داده اند که مشخص می کند حمایت سیاسی صورت گرفته از جنوبی ها در اساس اطلاعاتی و امنیتی بوده و این حقیقتی است که باید آن را برای درک هدف اسرائیل از حمایت از جدایی طلبان در نظر داشت.

اهداف اسرائیل در سودان جنوبی

به اعتقاد اکثر کارشناسان سیاسی، اگر جدایی جنوب سودان برنده ای داشته باشد، بی شک آن برنده اسرائیل است. در حقیقت شاید بتوان کل داستان تجزیه سودان را به صهیونیست ها نسبت داد. آنها سناریو تجزیه را نوشته و از سالها قبل بازیگرانش را آموزش داده بودند. با استقلال سودان جنوبی، تنها کشور منطقه که داعیه دار اسلام بود به یکباره تجزیه و بخش زیادی از منابع درآمدی خود را از دست داد. علاوه بر این به دلیل روابط نزدیک اسرائیل با اتیوپی، کنیا، کنگو، جمهوری آفریقای مرکزی و چاد، استقلال سودان جنوبی می تواند حلقه محاصره سودان اسلامی را تنگ تر نماید. دولت عمر البشیر همچنین پیوندهای نزدیکی با ایران، حزب الله لبنان و گروه های جهادی فلسطینی داشت که به این ترتیب با استقلال مناطق جنوبی احتمالاً نفوذ این گروه ها در منطقه کم شده و در نتیجه حاشیه امنیت صهیونیست ها افزایش خواهد یافت. همچنین وجود سودان جنوبی می تواند به تضعیف نیروهای مخالف غرب و اسرائیل که در بخش هایی از اریتره نفوذ پیدا کرده اند کمک کند.

از سوی دیگر ایجاد کشور سودان جنوبی برای رژیم صهیونیستی که خود درگیر مساله آب در خاورمیانه است، می تواند از نظر تسلط بر سرچشمه های استراتژیک نیل به ویژه پس از شرایط اخیر مصر و از دست دادن متحدی استراتژیکی به نام مبارک، بسیار حایز اهمیت باشد. علاوه بر این فعالیت های سد سازی رژیم صهیونیستی در ساحل شرقی رود نیل که به واسطه دولت مستقل سودان جنوبی توسعه خواهد یافت، می تواند آرمان “نیل تا فرات” را یک گام به واقعیت نزدیک تر کند. در این میان ذخایر طبیعی نفت سودان جنوبی نیز به مهمترین وسوسه شرکت های صهیونیستی بدل گشته است. بنا به گزارش سایت خبری موندو اسپانیا، بیش از 80 درصد منابع انرژی سودان در قسمت های جنوب این کشور قرار دارد که این مساله با وجود رقبایی مانند چین، به معنی اتصال رژیم صهیونیستی تشنه انرژی، به منابع غنی نفت و گاز است.

براساس گزارش شركت بريتيش پتروليوم، جنوب سودان بيش از 90 درصد توليد و ذخيره نفت سودان را در اختيار دارد و اين منطقه بعد از آنگولا و نيجريه بيشترين توليد نفت را در قاره سياه به خود اختصاص داده است. گفتني است كه كشف لايه هايي از منيزيم، اورانيوم و مس در اين منطقه حساس، كشورهاي غربي را به بهره برداري از اين منابع اميدوار كرد، اما بيش از همه رژيم صهيونيستي براي دستيابي به اين منابع اميدوار است.

شرکت های گردشگری این رژیم نیز با پخش گزارش هایی در رسانه ها، وعده داده اند این کشور جدید برای گردشگران کنجکاو اسرائیلی می تواند جاذبه های بسیاری داشته باشد. بحث های محرمانه ای نیز به دور از رسانه برای گشودن فرودگاه جوبا به روی شرکت هواپیمایی العال اسرائیل صورت گرفته است. در همین حال مجموعه “شالوم المتحده” که یک شرکت صرافی در جوبا مرکز جنوب سودان است، با توسعه فعالیت هایش ساخت و ساز یک هتل پنج ستاره در شهر جوبا را بر عهده گرفته است که از پرسودترین بخش های جنوب سودان است.

امتیاز دیگر استقلال سودان برای صهیونیست ها، دست یابی به راه حلی برای بازگشت دهها هزار آواره جنوب سودانی است که در سال های اخیر به دلیل وقوع جنگ های طولانی از طریق مصر خود را به سرزمین های اشغالی رسانده اند. البته راهبرد رژیم صهیونیستی در جنوب سودان به ویژه بعد از جدایی به منافع اقتصادی محدود نمی شود و این رژیم علاوه بر سرمایه گذاری های گسترده، منافع سیاسی امنیتی خود را به ویژه با توجه به شرایط مبهم مصر و احتمال بازگشت این کشور به ایفای نقش عربی و فعال خود دنبال می کند.

نتیجه گیری:

با توجه به موارد طرح شده، می توان گفت منافع اسرائیل در مفهوم راهبردی آن در برپایی کشوری در جنوب سودان است که به احتمال زیاد در نهایت به پایگاه نظامی این رژیم در منطقه و امکانی برای جلوگیری از گسترش نفوذ عربی و اسلامی در قاره آفریقا بدل خواهد شد؛ امری که از آن به عنوان شکل گیری اسرائیل دوم در قاره آفریقا یاد می شود.

با این حال بررسی تجارب این رویداد تلخ می تواند از بروز وقایع مشابه در دیگر نقاط جلوگیری کند. بر اساس آنچه در این یادداشت بدان اشاره شد، تاکتیک اسرائیل و غرب بر اساس تشدید اختلاف ها و تفرقه افکنی میان گروه های قومی و مذهبی و نهایتاً تحریک برای تجزیه یا ایجاد مناطق خودمختار استوار است. نکته جالب اینکه این کشورها به همان میزان که روند اتحاد و وحدت میان خود را تقویت می کنند، درصدد ایجاد تفرقه، تشتت و جدایی ملل دیگر به خصوص جهان اسلام هستند. بررسی عملکرد اتحادیه اروپا در قبال یونان و موضع دوگانه آن قبال سودان، نمونه ای از این رویکرد مزورانه است.

مطالعه چگونگی عملکرد این رژیم ما را به این نتیجه رهنمون می سازد که این رژیم نامتجانس که در میان ترکیبی موزاییکی از فرهنگ ها و قومیت های مختلف منطقه شکل گرفته است، همواره کوشیده است با تحریک گروه های غیر عربی همچون بهایی ها، ارامنه، کردها، ترک ها، یودیان، پروتستان ها، دروزی ها، مارونی ها، ترکمن ها، آشوری ها و …. از آنها به نفع اهداف راهبردی خود بهره بگیرد. با این حال  تجربه سودان می تواند درسی برای کشورهای منطقه باشد تا از بروز رویدادهای مشابه در کردستان عراق، لبنان، ترکیه؛ ایران و …. پیشگیری کنند.

 

[1] مدیر اندیشکده روابط بین الملل majidzavari@yahoo.com

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید