غرب در كمين انقلاب ليبي

انقلاب لیبی

غرب در كمين انقلاب ليبي

سيد عبدالمجيد زواري ، کارشناس مسایل بین الملل

 

سرانجام انقلاب ملت لیبی نیز به ثمر نشست و پس از شش ماه جنگ تمام عیار، دومینوی بهار اسلامی سومین دیکتاتور منطقه را نیز تسلیم اراده مردم کرد. در این میان در حالی که انقلاب خونین مردم لیبی به لحظات سرنوشت ساز خود رسیده است، شواهد موجود از تلاش کشورهای غربی برای انحراف اهداف انقلاب و مصادره آن خبر می دهد. اما چرا لیبی برای غرب مهم است؟ این کشورها چه منافعی در لیبی دارند؟ و چه چشم اندازی را می توان برای آینده انقلاب ترسیم کرد؟ این جستار در جستجوی پاسخی برای این پرسش ها است.غرب در کمین

 

لیبی در یک نگاه

لیبی کشوری عربی در شمال آفریقا است که با مساحتی بالغ بر یک میلیون و هشتصد هزار کیلومتر مربع، چهارمین کشور پهناور آفریقا و هفدهمین کشور پهناور جهان به شمار می رود. این کشور با کشورهای مصر، سودان، چاد، نیجر، الجزایر و تونس هم مرز بوده و پایتخت آن شهر طرابلس است. 95 درصد مساحت این کشور را صحراهای خشک و مناطق نیمه صحرایی تشکیل می دهند و به همین دلیل لیبی با شش میلیون و چهارصد هزار نفر جمعیت یکی از کم تراکم ترین کشورهای جهان به شمار می رود. 97 درصد مردم لیبی مسلمان سنی از نژادهای عرب و بربر هستند.

انقلاب لیبی

تاریخ معاصر لیبی بیشتر به دلیل مبارزه با استعمار ایتالیا اهمیت دارد. سرانجام لیبی در سال 1951 به صورت “پادشاهی لیبی” به استقلال رسید و پس از کودتای سفید افسران ارتش علیه سلطان ادریس در سال 1969، سرهنگ قذافی تا به امروز رهبری این کشور را در دست داشت. تا پیش از سقوط رژیم قذافی، حکومت در لیبی به دو بخش تقسیم می‌شد. یکی بخش انقلابی که از سال 1969 و پس از کودتا علیه سلطان ادریس برسرکار آمده بود و بخش دوم حکومت که شامل نمایندگان کنگره بود که هر یک بر بخش خود نظارت داشتند. حاکم اصلی این کشور معمر قذافی بود که به عنوان رهبر تاریخی و پیشوای انقلاب بیش از چهار دهه بر این کشور حکمرانی کرد. قذافی بنابر آنچه در کتاب سبز خود مدعی شده است، به حاکمیت دموکراتیک و مستقیم مردم معتقد بود و با رد نظریه های مارکسیستی و سرمایه داری، نظریه جدیدی را برای اداره جهان پیشنهاد می کند.

این شخصیت مرموز به دلیل دیدگاه های خاص خود، در طول 42 سال گذشته همواره یکی از جنجالی ترین حکمرانان جهان به شمار آمده است. وی هر چند در ابتدا با طرح دیدگاه های ضدغربی برای کسب رهبری جهان عرب تلاش می کرد، اما در ادامه با یک تغییر موضع آشکار پیوندهای نزدیکی با کشورهای غربی برقرار کرد. به اعتقاد اکثر کارشناسان شاید بتوان نفت را مهمترین عامل نزدیکی قذافی به غرب دانست.

جنگ برای نفت

جنگ برای نفت

مطالعه و بررسی رویکرد کشورهای غربی در قبال جریان بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، ما را به این نتیجه رهنمون می سازد که سلطه بر منابع نفتی لیبی شاه بیت اهداف غرب از حمله به این کشور آفریقایی است. لیبی به عنوان یکی از اعضای اوپک با ذخایری بالغ بر چهل و چهار میلیارد بشکه، بعد از نیجریه، الجزایر، و آنگولا چهارمین کشور تولید کننده نفت آفریقا به شمار می آید. این کشور با تولید روزانه یک میلیون و نهصد هزار بشکه یکی از ده کشور اصلی صادر کننده نفت در جهان است و اقتصاد لیبی عمدتاً مبتنی بر فروش این ماده حیاتی است. وجود سولفور کم و امکان فرآوری آسان، نفت لیبی را به عنوان یکی از مرغوب ترین نفت های جهان مطرح کرده است و بر اساس پیش بینی کارشناسان نفتی آمریکا، این ذخایر تا 63 سال آینده امکان بهره برداری خواهند داشت.

کشورهای اروپایی با خرید هشتاد درصد نفت صادراتی لیبی، در صدر مشتریان نفت لیبی قرار دارند و در این میان ایتالیا با خرید بیست و هشت درصد نفت صادراتی لیبی، بیشترین وابستگی را به منابع انرژی این کشور دارد. پس از ایتالیا نیز آلمان با 14.3 درصد، اسپانیا با 8.7 درصد، آمریکا با 6.1 درصد، فرانسه 5.6 درصد و ترکیه با 5.3 درصد مهمترین خریداران نفت لیبی به شمار می روند. از سوی دیگر همین کشورها به عنوان بزرگترین شرکای تجاری لیبی، بیشترین سرمایه گذاری ها را در این کشور انجام داده اند و شرکت های بین المللی نفتی همچون انی، توتال، بریتیش پترولیوم، شل و اکسون موبیل بیشترین سهم را در اکتشاف، استخراج و فروش نفت این کشور در اختیار دارند.

تحت تاثیر این روابط، پیوندهای ویژه ای نیز میان رهبران و مسئولین دو کشور برقرار شد و کشورهای اروپایی به مرکز سرمایه گذاری درآمدهای نفتی لیبی بدل شدند. به دلیل دوستی صمیمی قذافی و برلوسکونی، سیل دلارهای نفتی به حسابهای خانوادگی قذافی در این کشور واریز می شد و  ایتالیا و فرانسه به مرکز خوشگذرانی قذافی و خانواده اش بدل شدند. به گزارش یورونیوز، 53 میلیارد دلار حاصل از فروش نفت و گاز لیبی، در فرانسه سپرده گذاری شده است و لیبی 293 میلیون دلار پول نقد در بانک اچ اس بی سی، و یک میلیارد دلار در بانک سوسیته جنرال دارد. حتی برخی گزارش ها از تامین هزینه های انتخاباتی برلوسکونی و سارکوزی توسط قذافی خبر می دهد.

این وابستگی به منابع نفتی، سبب شده تا در سالهای اخیر غربی ها با نادیده گرفتن بسیاری از تندروی های دیکتاتور لیبی در صدد تصاحب هرچه بیشتر ثروت های نفتی این کشور باشند. با چنین دیدگاهی در سال 2003 به یکباره تحریم های سازمان ملل و آمریکا علیه این کشور پس از بیست سال لغو و در ادامه شاهد هجوم شرکت های غربی برای شرکت در پروژه های نفتی هستیم. حتی وقتی خانه آزادی در سال 2010 بدترین نمره خود در زمینه آزادی و حقوق بشر را به لیبی داد باز هم اعتراضی از سوی غربی ها مشاهده نشد. تحت چنین شرایطی طبیعی است که افکار عمومی به این تغییر موضع غرب در خصوص متحد دیروز و حمایت از انقلابیون لیبی با دیده شک بنگرند.

“بویکو یاریسوف” نخست وزیر بلغارستان در مصاحبه با تلویزیون تی وی 7، با زیر سوال بردن ادعاهای انسان دوستانه ناتو، سلطه بر منابع نفتی و تامین امنیت انرژی اروپا را از اهداف پشت پرده ناتو به لیبی و حمایت از انقلابیون دانست. به گفته یاریسوف، “صدها هزار نفر در دیگر کشورهای آفریقایی کشته شدند اما هیچ عملیات نظامی در آنجا صورت نگرفت”. مردم اکنون از خود می پرسند چرا آمریکایی ها در تونس و مصر این کار را نکردند و یا چرا در برابر کشتار مردم یمن و بحرین توسط حکومت های وابسته دست به اقدام مشابه نمی زنند؟ چرا آمریکا که در چارچوب نظام سلطه ده ها سال است از دیکتاتورهای منطقه و حتی قذافی حمایت کرده، اکنون در نقطه تضاد با این حکومت ها قرار گرفته است؟ دلیل این تفاوت ریشه در یک موضوع مهم و راهبردی برای آمریکا و غرب دارد؛ اینکه لیبی یک کشور نفتی است و هرگونه نابسامانی در این مساله می تواند پیامدهای ناگواری را برای اقتصادهای بحران زده غرب در پی داشته باشد. نمونه بارز این موضوع را می توان در مشکلات اتحادیه اروپا پس از مختل شدن شبکه انرژی لیبی که نفت و گاز این کشور را ابتدا به ایتالیا و از آنجا به حدود ده کشور بزرگ اروپایی منتقل می کرد مشاهده کرد. بنابراین ورود غرب به مساله لیبی را به هیچ وجه نمی توان در جهت دفاع از حقوق، آزادی ها و تامین امنیت مردم لیبی در برابر نیروهای قذافی تعریف کرد و آنها صرفاً درصدد حفظ منافع و تاسیسات نفتی و زیر بنایی انرژی در لیبی خواهند بود.

از سوی دیگر حضور موئثر کشورهای غربی در حکومت جدید لیبی را می توان به معنی محدود کردن و حتی خروج روسیه و چین از بازار لیبی دانست، چرا که این دو کشور تا آخرین لحظه از رژیم قذافی حمایت کرده و اکنون با پیروزی مخالفان قطعاً جایگاه خود را تا حدود زیادی از دست خواهند داد و سهم کمتری نیز در بازسازی لیبی به دست خواهد آورد. این موضوع برای جوامع بحرانی اروپا که اکنون با مشکل بیکاری فزاینده دست به گریبان اند، می تواند به معنی فرصتی طلایی برای تسکین دردهای بحران اقتصادی باشد. از سوی دیگر پیروزی انقلابیون لیبی و از سرگیری تولید نفت این کشور، کاهش قیمت این ماده حیاتی را در پی خواهد داشت که این موضوع نیز نهایتاً به نفع اقتصادهای بحرانی غرب تمام خواهد شد.

جمع بندی

برآیند رویدادهای اخیر لیبی ما را به این نکته رهنمون می سازد که هر چند با سقوط دیکتاتوری قذافی، گام  موثری در زمینه برقراری عدالت و آزادی برداشته شده است، اما هنوز تا برقراری یک نظام دموکراتیک راه بسیاری در پیش است. مسلماً به دلیل بافت قبیله ای لیبی و احتمال سهم خواهی آنها، شورای حکومت انتقالی با چالش های متعددی برای دولت سازی و ایجاد نظام دموکراتیک روبرو خواهد بود. همچنین بیم آن می رود که گروه های وفادار به قذافی تا مدت ها، از طریق فعالیت های ایضایی تلاش هایی را برای ملتهب کردن جامعه و حتی زمینه چینی برای شورش علیه دولت جدید تدارک ببینند. اهمیت این موضوع زمانی مشخص می شود که بدانیم برخی از قبایل صحرای لیبی که با قبایل نیجر، مالی، چاد و سودان پیوند قبیله ای دارند در طول شش ماه گذشته توسط قذافی مسلح شده اند و طبیعی است که این گروه ها قطعاً سهم بیشتری در حاکمیت جدید لیبی مطالبه کنند. حتی پیش بینی می شود در صورت عدم توجه به خواسته های این قبایل از سوی شورای حکومت انتقالی، کشور همچون سومالی درگیر یک جنگ قبیله ای گسترده شود.

مساله حضور نیروهای ناتو و سهم خواهی کشورهای غربی نیز از دیگر مسایل پیش روی حاکمیت جدید است. در حقیقت هر چند به اعتقاد محمد حسنین هیکل روزنامه نگار برجسته مصری، سرهنگ قذافی عامل قدرت های غربی بود، اما تجربه نشان داده است با پایان تاریخ مصرف قذافی او نیز همچون دیگر دیکتاتورهای منطقه به زباله دان تاریخ سپرده شده و غربیها با شکلی نوین درصدد نفوذ در بدنه انقلاب و تامین منافع خود برمی آیند.  داوود اوغلو وزير خارجه تركيه نيز در اين باره معتقد است سقوط قذافي عبرتي براي ديگر رهبران منطقه است كه خواست ملت براي تغيير را ناديده مي گيرند.

منابع:

  1. هانی زاده، حسن. “واکاوی دلایل سقوط سرهنگ”، خبرگزاری مهر،31/5/90.
  2. زندگینامه قذافی؛ از تولد در جهنم تا فرار از طرابلس، خبرگزاری مهر، 31/5/90.
  3. غرب بدنبال تصاحب نفت لیبی است، اکونیوز، 2/1/90
  4. بیگدلی، علی.همه به دنبال نفت ليبي. روزنامه جام جم، 8/5/90
  5. کدام کشور‌ها بیشتر به نفت لیبی وابسته هستند؟ پایگاه خبری حرف نو، 11/12/89
  6. پول نفت ليبي كجاست، روزنامه شرق، 29/5/90.
  7. نوروز علی، محمد حسین. ذخائرنفت وگازلیبی، اکونومیک تایمز، 21/2/2011
  8. رويوران، حسين،نفت ليبي و آماده باش جنگي آمريكا، پايگاه خبري انتخاب، 11/12/89.
  9. غرب نگران نفت ليبي است؛ نه دموکراسي، سايت خبري اسلام تايمز. 8/12/89.
  10. Europe leads Libyan oil race as rebels warn Russia and China, ahramonline, 22/8/2011.

11.Libya: oil exporter to Europe, expatica.com,22/8/2011

12.Analysis: Europe’s refiners struggle to replace Libyan oil, reuters.com, 24/2/2011.

13.Qaddafi Threatens European Oil Interests in Libya, businessinsider.com, 28/3/2011.

14.Eni, Repsol Risk Expulsion From Libyan Oil Fields After Qaddafi’s Advance, bloomberg.com, 18/3/2011.

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید