سیاست خارجی ترامپ در قبال متحدان خاورمیانه ای ایالات متحده آمریکا

دکترین ملی گرایی ترامپ مبتنی بر مکتب جکسونیسم یعنی منافع مقدم بر ارزش هاست

سیاست خارجی ترامپ در قبال متحدان خاورمیانه ای ایالات متحده آمریکا

دکترین ملی گرایی ترامپ مبتنی بر مکتب جکسونیسم یعنی منافع مقدم بر ارزش هاست

راضیه شجاعی

دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

پیشینه

بعد از جنگ جهانی دوم ، انگلستان در منطقه خلیج فارس از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود اما به دلایلی چون بحران اقتصادی و خسارات ناشی از هزینه های متحمل در جنگ جهانی دوم تصمیم به خروج از این منطقه را گرفت. ایالات متحده آمریکا بعد از خروج انگلستان با استراتژی سیاست دو ستونی نیکسونی قدم به عرصه خاورمیانه نهاد و وارد پیمان ها و ائتلاف های منطقه ای و حتی بعد در طی جنگ سرد در جهت حمایت از متحدین منطقه ای و مبارزه با ایدئولوژی شوروی اقدام نمود.

 در دهه ۱۹۹۰ در پی حمله عراق به کویت با هدف تامین هزینه های بازسازی عراق بعد از جنگ ایران و عراق سبب شکل گیری استراتژی سیاست مهار دوگانه خاورمیانه ای شد و بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اشغال افغانستان و حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بعنوان راهبرد حمایت از متحدان خاورمیانه ای برای ایالات متحده رقم خورد. اهمیت ژئو استراتژیکی خاورمیانه یعنی ترکیبی از لوکیشن جغرافیایی با منابع عظیم انرژی سبب شده این منطقه چنین اهمیتی پیدا کند چرا که عواملی چون نفت ، مجاورت جغرافیایی و حمایت از متحد راهبردی خاورمیانه ای یعنی اسرائیل بسیار حائز اهمیت است.

اصول حاکم بر سیاست خارجی آمریکا

مهم ترین هدف ایالات متحده حفظ بقا و جلوگیری از ظهور قدرت هژمون دیگر است که وابسته به موقعیت جغرافیایی و قدرت نظامی این دولت است. بنابراین سیاست خارجی ایالات متحده معطوف به کنترل جریان نفت، حفاظت از اسرائیل و برتری نظامی آن است .یکی از اصول دکترین امنیت ملی ایالات متحده آمریکا حمایت و دفاع از متحد راهبردی خود یعنی اسرائیل است که از دو طریق متحدان تحت خطر خود را یعنی استراتژی احاله مسولیت و موازنه گری مستقیم تحت حمایت قرار می دهد.

 در استراتژی احاله مسولیت ایالات می تواند مهار دولت متخاصم را به دولت های متحد منطقه محول کند و در استراتژی دوم می تواند خود بطور مستقیم با نیروی نظامی خود ائتلافی ضد آن دولت متخاصم شکل دهد. به دلیل اینکه سیاست خارجی ایالات متحده تهاجمی است و رویکردی نظامیگری دارد. بنابراین جغرافیا عامل مهم در اعمال سیاست خارجی آمریکاست چرا که ۱) میزان منابع موجود در یک کشور را دیکته کرده و ۲) جغرافیا بر تهدیدات و فرصت های ژئواستراتژیک دولت تاثیر می گذارد.

حفاظت از اسرائیل و تضمین برتری نظامی آن از اولویت های سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا بوده است

حفاظت از اسرائیل و تضمین برتری نظامی آن از اولویت های سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا بوده است

سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا

در تبیین سیاست خارحی ایالات متحده در قبال خاورمیانه باید گفت مبتنی بر نظریه واقع گرایی تهاجمی است، چرا که این مهم سازگار با رفتار تهاجمی ایالات در قرن ۱۹ و ۲۰ است، این یک انتخاب برای ایالات نبود بلکه ضرورتی برای جلوگیری از احاطه آمریکا توسط نیمکره غربی در منطقه خاورمیانه بوده است. بنابراین ایالات متحده آمریکا به جنگ و نظامیگری عادت کرده است ، چرا که قدرتهای دیگر در پی به چالش کشیدن قدرت هژمون آن هستند و قدرت هژمون برای اینکه پاسخگو به تهدیدات و چالش های فرارروی خود باشد به جنگ و رفتار نظامیگری اعتیاد پیدا کرده است.

واقع گرایی تهاجمی نظریه سیاست قدرت های بزرگ است که براساس منافع امنیت ملی و بقا ملی تبیین می شود. مانند دوره های ریاست جمهوری ترومن ، آیزونهاور ، اما افرادی چون کندی چنین سیاستی نیز نداشته اند ، بولتون و دیک چینی از نئوکان های این سیاست در عصر ترامپ محسوب می شوند.

سیاست خارجی ترامپ

دونالد ترامپ نامزد ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ با پیروزی در انتخابات ، رئیس جمهوری از حزب جمهوری خواه بر مسند قدرت تکیه زد. وی دارای روحیه ای نظامی اما رویکردی اقتصادی نسبت به مسائل خارجی نظر دارد. وی رویکردی مانند جرج بوش پدر که بر نظام سلسه مراتبی و جنگ پیش دستانه داشت یا اوباما که بر امنیت دسته جمعی و همکاری با دولت های دیگر تاکید می کردند نمی باشد.

سیاست خارجی روسای جمهور ایالات متحده قبل از ترامپ بیانگر نوعی تداوم در سیاست خارجی ما قبل آنهاست اما بعد از بهار عربی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه از زمان اوباما این سیاست خارجی تدوام تغییر پیدا کرد و اجازه داد که متحدان به جای ایالات مسولیت مهار دولت متخاصم را عهده دار شوند. هر چند که اوباما هم سیاستی تغییری داشت اما بزودی متوجه شد فاصله زیادی بین گفته و عمل وجود دارد از این رو دکترین اوباما نظیر روسای جمهور قبل تداوم یافت!

یکی از مولفه های مهم در شکل دهی به سیاست خارجی کشورها ، نگاه و نگرش کارگزاران آن کشور به جهان است راهبرد کلان کشورها و درک رهبران آنها از منافع و امنیت ملی آغاز می شود چرا که یکی از سطوح تحلیل میان روابط بین الملل و سیاست خارجی است.

از نظر ترامپ در دو دهه گذشته موقعیت ایالات در جهان تنزل یافته است ، مداخلات بوش در عراق و تلاش برای دموکراسی در عصر اوباما سبب کاهش هزینه ها و بودجه های نظامی شده است در نتیجه قدرت نظامی آمریکا تضعیف شده است. بنابراین وی معتقد است متحدان منطقه ای خاورمیانه ای ایالات نه تنها در این مهم ایالات را یاری نکرده بلکه آمریکا با پرداخت هزینه تولید کالای امنیت برای این منطقه سبب پیشرفت این کشور ها در سایه خود شده است. شعار او نخست آمریکاست. وی معتقد است معاملات چند جانبه در تمای ابعاد سیاسی ، اقتصادی و … به ضرر منافع ملی امریکاست.

 

ملی گرایی مقدم بر جهان گرایی

دکترین ملی گرایی ترامپ مبتنی بر مکتب جکسونیسم یعنی منافع مقدم بر ارزش هاست و بر حسب نظام سلسه مراتبی قلمداد می شود. بعبارت دیگر آمریکا دیگر حاضر نیست برای منافع متحدین خود در منطقه خاورمیانه هزینه کند، بلکه آنها باید هزینه تامین امنیتشان را بپردازند. قدرت طلبی و اقتدارگرایی ترامپ بازگشتی تراژیکی به عصر ریگان است!

ترامپ معتقد است که آمریکا دیگر به هیچ کشوری سواری مجانی نخواد داد! وی جهان را به دو قسمت خوب و بد تقسیم می کند و می گوید بازی تاج و تخت دو امکان بیشتر ندارد : یا پیروزی یا مرگ!

ترامپ معتقد است که آمریکا دیگر به هیچ کشوری سواری مجانی نخواد داد! وی جهان را به دو قسمت خوب و بد تقسیم می کند و می گوید بازی تاج و تخت دو امکان بیشتر ندارد : یا پیروزی یا مرگ!

 

نخست آمریکا

ملی گرایی اقتصادی دونالد ترامپ برخلاف سایر روسای جمهور آمریکا از اصول اساسی وی بشمار می رود. چرا که وی رئیس جمهوری تاجر پیشه است. وی معتقد است که توافق نامه های تجاری میان متحدان خاورمیانه ای نوعی آسیب به منافع ملی آمریکاست. سیاست خارجی ترامپ در واقع امر نوعی تغییر رویکردی در اصول سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاست. چرا که وی دیگر حاضر نیست برای هیچ جنگی در خاورمیانه اعم از سوریه ، تاسیسات نفتی آرامکو و تحولات منطقه ای نیز هزینه کند. چرا که از نظر او در این جهت که آمریکا می تواند دموکراسی شبیه دموکراسی غربی در کشورهایی ایجاد کند که علاقه ای به آن ندارند خطر ساز است! او هزینه را برمبنای سود در نظر می گیرد. او معتقد است که آمریکا دیگر به هیچ کشوری سواری مجانی نخواد داد! وی جهان را به دو قسمت خوب و بد تقسیم می کند و می گوید بازی تاج و تخت دو امکان بیشتر ندارد : یا پیروزی یا مرگ!

در زمینه ملی گرایی اقتصادی باید گفت که بعد از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۷ و سقوط نظام تک قطبی ایالات متحده با تنوع بخشیدن به عرصه های منابع انرژی و اقتصادی در جهت کاهش هزینه های ائتلاف خارجی با متحدان خاورمیانه ای ایالات به عصر پسا تک قطبی و ملی گرایی اقتصادی وارد می شود.

آمریکا دیگر خواهان نظام سلسه مراتبی نیست ، چند جانبه گرایی را دنبال می کند. اما در نهایت امر سیاست خارجی ترامپ نظام سلسه مراتبی و انزوا گرایی و تمرکز بر مناطق خاص جغرافیایی که منافع و بقای ایالات به آن وابسته است و باز گشت به عصر انزوا گرایی است. چرا که هژمون ایالات تقویت می شود و از هر گونه خطر و هزینه در منطقه متحدین بپرهیزد. اما پیامد ناگوار آن می تواند ضعف رهبری جهانی و هژمونیک و تضعیف محور اسرائیل _عربستان و تحکیم جایگاه روسیه و ایران در منطقه خاورمیانه باشد .

نتیجه گیری:

 هر چند که سیاست خارجی و رویکرد دونالد ترامپ نسبت به متحدان ایالات متحده در خاورمیانه نوعی تغییر است. اما منافع ملی ایالات راهبردی است که رویکرد تداوم را در اصول سیاست خارجی دولت مردان ماقبل ترامپ قرار داده است. که تغییر رویکرد ترامپ بعنوان مثال عدم حمایت از عربستان در جریان حمله به تاسیسات نفتی ارامکو ، خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و عراق به نوبه خود خطراتی برای متحد راهبردی ایالات متحده یعنی اسرائیل در پیش دارد. چرا که شکل گیری گروه های افراطی اسلامگرا در اشکال جدید را در بر خواهد داشت و تهدید متحد راهبردی ایالات به منزله تهدید ایالات متحده است.

هر چند که تامین امنیت خاورمیانه هزینه ای برای متحدانش در پی دارد ، در صورت عدم پرداخت از سوی ایالات متحده امریکا در قبال متحدین خاورمیانه ای ، خود یا باید آن را پرداخت کند یا شاهد تضعیف و تهدید منافع و امنیت ملی و هژمون خود باشد چرا که بقای ایالات متحده آمریکا و سیاست خارجی آن وابسته به جغرافیایی است که برای آن اهمیت ژئواستراتژیک در بر خواهد داشت.

 اما اقدامات ترامپ خواسته یا ناخواسته سبب تغییر در جایگاه ایالات متحده آمریکا در نظام بین الملل خواهد شد. لکن به دلیل ژئواستراتژیک بودن خاورمیانه برای ایالات متحده آمریکا و وابستگی بقای امنیت و منافع آن به جغرافیای خاورمیانه ای؛ سیاست خارجی ایالات متحده در قبال متحدان در عصر ترامپ بدون تغییر باقی خواهد ماند. چرا که فاصله از خاورمیانه به منزله فاصله از امنیت و منافع آنهاست و مسلما ترامپ یکی از تصمیم گیرندگان سیاست خارجی آمریکا، در کنار لابی اسرائیل، کنگره است و قطعا این سیاست تغییر را به سیاست تداوم در رویکرد خارجی خود به نفع ایالات متحده آمریکا به اتمام می رساند.

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید