طرح صلح هرمز پيش كش ايران به همسايگان
محمد صادق محمودي*
منطقه مهم و ژئوپلتيك خاورميانه به عنوان قلب تپنده و يكي از حساسترين مناطق جغرافيايي همواره مورد توجه دانشمندان و سياست مداران دوست و دشمن بوده است و همچنين در كشاكش درگيري هاي درون منطقه اي و يا دخالت هاي بيگانگان قرار داشته است . سابقه اين درگيري ها را مي توان به حضور نظامي ارتش هاي پرتقال و اسپانيا در منطقه خليج فارس در قرن 16 ميلادي و مديريت آبراهاي جنوب و بعدتر به جنگهاي طولاني مدت صفويه و عثماني رسانيد. اما در دوران معاصر و خصوصا پس از كشف نفت و ذخاير عظيم انرژي اين منطقه شاهد مدل تازه اي از انواع حضور بيگانگان و يا مستشاران خارجي و بعدتر هم جنگهاي پياپي براي كسب منافع بيشتر يا دستيابي به ذخاير عظيم تر انرژي بوده بوده ايم . ناگفته پيداست كه چنين منطقه اي با اين حجم از درگيري ها حتي در زمان آرامش نيز مستعد شعله ور شدن آتش جنگ مي باشد و همانند يك بمب ساعتي انتظار يك انفجار بزرگ هرگز دور از نظر نمي باشد. نمونه اين حالتها را در بروز جنگ بين ايران و عراق در سال 1980 م و يا جنگ خليج فارس در سال 1990م و يا حمله آمريكا به عراق در سال 2003م و آخرين مورد هم مي توان به حضور ودرگيري هاي شديد داعش در اين منطقه از سال 2006 م تا كنون اشاره كرد.
ایران محور ثبات منطقه
حضور بیگانگان عامل ناامنی
طرح صلح هرمز
اين طرح پیش گفته پیشنهادی ایران كه براي همگرايي هرچه بيشتر منطقه اي مي باشد با تاكيد بر اهميت فوق العاده خليج فارس بر اقتصاد و امنيت و ثبات منطقه به پايان دادن حضور نظامي بيگانگان در اين آبراه اشاره دارد و با تاكيد براینکه كه كشورهاي همسايه هميشه همچون برادراني صميمي ضامن صلاح و سلامت يكديگر هستند این نکته را یادآور میشود که اگر غرب آسیا بخواهد مسیر پیشرفت و توسعه را ( اعم از توسعه انسانی و اقتصادی ) بپیماید ناچار است ابتدا از مسیر همگرایی اقتصادی و همسویی روابط مالی در بین خود حرکت کند، و با نگاه به مناطقی همچون جنوب شرق آسیا و یا قاره اروپا الگو برداری رفتاری مناسبی داشته باشد. در این بین نباید از اهمیت نهادهای بین المللی در این همگرایی غافل ماند و با یادآوری نظریه و ساختار «نهادگرایی نئولیرال » به تاثیر پر رنگ این سازمان ها در شکل گیری نظم جهانی با تکیه بر تاثیر مستقیم و دولت ها اشاره کرد ، سازمان هایی همچون «اتحادیه اروپا» و یا « آ س آن »که همگی پایه ها و یشه های اقتصادی داشته اند و کشورهای عضو را در اوج خصومت ها باتوجه به پیوند های اقتصادی به یکدیگر نزدیک کرده و سرریز این پیوند های اقتصادی در بحث های امنیت ، سیاست و یا فرهنگ خود را نشان میدهد.
در آخر لازم به ذكر است هوشمندي رهبران جمهوري اسلامي ايران و ايجاد روابط با ساير كشورهاي دوست و همسايه مانع بسيار بزرگي در برابر ايجاد سياستهاي جنگ طلبانه و تفرقه افكنانه مي باشد و هوشياري در انتخاب سياست ها و نوع عملكرد باعث همگرايي هرچه بيشتر منطقه مي شود.
سخن آخر اینکه طرح جدید « صلح هرمز» نباید به عنوان یک داروی تمام و کمال برای ناآرامی های منطقه ای برداشت شود بلکه باید آن را یک شروع خوب برای ایجاد همگرایی هرچه بیشتر منطقه و حرکت بسمت ساخت نهادهای قدرتمند منطقه ای دانست تا این نهاد ها سازوکارهای ایجاد روابط چند سویه اقتصادی و یا گفتمان امنیت منطقه ای را برپا کنند چرا که تا هر اندازه روابط اقتصادی ریشه دارتر و گسترده تر در بین این کشورها ایجاد شود از خصومتهای فی مابین کاسته شده و این همسویی ها بسمت امنیت و فرهنگ پیش خواهد رفت.