مقدمه ای بر منطق نامتقارن جنگيدن در مخاصمات مسلحانه آينده

آیا جنگیدن به روش نامتقارن در مخاصمات مسلحانه آینده توجیه راهبردی دارد؟

نويسنده:حسين پارسا(اژدر)

مقدمه و ضرورت بحث

اندیشکده روابط بین الملل: تحولات جديد در عرصه جنگ و مخاصمات مسلحانه در پهنه بين الملل باعث ايجاد عدم تشابهات عظيمي در صحنه نبرد و عمليات هاي نظامي گشته و كشورها ي با توان نظامي نامتعارف و حجيم از جمله ايالات متحده را با چالش هاي عميقي روبرو كرده است .

اين گونه از روش های درگيري و جنگ نامتعارف و نامتشابه در پهنه ی نبرد دوران معاصر، شكل و شمايل جديدي را براي درگيري مسلحانه در دوران ما به ارمغان آورده كه با بازه اي گسترده، از روش جنگ چریکی تا ایجاد رعب وترس و همچنین استفاده از سلاحهاي فوق پيشرفته با توان تخريبي بالا توسط كشورهاي فوق مدرن را در بر ميگيرد و نوید تاکتیکها و استراتژی های نوینی را در عرصه جنگ و محیط درگیری می دهد.

به واقع ميتوان حتی با مشاهده نحوه درگیری نیروهای مسلح در دوران معاصر، دریافت و تاكيد كرد كه چالش جنگيدن به روش نامتقارن يا نا متشابه و حتي نا متعارف ميتواند در شكل و شمايل و اقسام متعدد ظاهر شده و دو طرف درگيري را تحت تاثير خود قرار دهد و انقلابی عظیم و غیر قابل انکار را در روش جنگ بوجود آورده و خون تازه ای در رگهای دانش و استراتژی و تاکتیک های نظامی، چه تدافعی و چه تهاجمی به جریان اندازد.

نکته قابل توجه این است که تشابه لفظ جنگ نامتقارن در ادبیات غربی و ایرانی باعث می شود مخاطبان و افکار عمومی نسبت به ماهیت، روش، علل و انگیزه های آن متحیر شده و دچار ابهام گردند.

اصطلاح جنگ نامتقارن در نزد متفكران آمريكايي

متفكران آمريكايي “اصطلاح جنگ نامتقارن يا ناهمتراز” را در برابر نوعي از نظامي گري ميدانند كه طي آن طرفهاي مخاصمه با هم ،همتراز يا برابر چه به لحاظ لجستيكي يا حتي نيروي انساني باشند. در واقع آنها جنگيدن به روش نامتقارن را در مقابل جنگيدن به روش كلاسيك ميدانند. طي اين واقعيت كشورهاي ضعيف تر به هر لحاظ سعي ميكنند تا با ورود به عرصه نامتشابه درگير شدن نقاط آسيب پذير طرف قوي تر را مورد حجوم ماثر قرار دهند و از نقاط قوت دشمن اجتناب کنند[1].

حملات يازدهم سپتامبر در قلب ايالات متحده كه ظاهرا توسط گروه هاي عربي مرتجع و تند رو طرح ريزي و اجرا شد و نيز عمليات هاي تهاجمي متعدد كنوني كه به شكل بمب گذاري ها و يا حملات فردی با سلاح سرد یا گرم که به شکلی خونین با هدف ایجاد رعب و وحشت در كشورهاي مدرن و فوق مدرن غربي توسط گروهاي وابسته به تیم های تروریستی رخ ميدهد خود مبين نمونه اي از اين حملات نامتعارف و نامتشابه است.

هنوز هيچ كشوري در دنيا نمي تواند مدعي توان برخورد ماثر با اين گونه از حملات گردد چرا كه تلقي و بينش درستي از اين گونه حملات به دست نيامده است و اين خود به دليل ماهيت غير شبيه بودن اين گونه از روش درگيري در دنياي معاصر است. بايد دانست كه بديع و ابتكاري بودن روش درگيري از شروط اساسي موفقيت عمليات در جنگ نامتقارن و نامتشابه  مي باشد.

اگر بپذیریم که استراتژی عبارت است از راه و روش دور انديشانه اي براي بكار گيري  بهتر و عالي تر؛ منابع انساني و غير انساني درجهت رسيدن به اهداف نظامي، با كمترين اصطكاك و هدر رفت منابع مادي و معنوي، پس باید به این سئوال بينديشيم که در سراسر صحنه درگيري؛ سريع ترين و كم هزينه ترين و آسان ترين راه رسيدن به اهداف نظامي از پيش تعيين شده چيست؟

باید توجه داشت که همان طوركه سان تزو گفته سرعت جوهره جنگ است و نيز فريب اساس جنگ را تشكيل ميدهد.[2]

منطقي براي نامتقارن درگير شدن

از آنجايي كه شكاف تكنولوژيكي و تكنيكي بين ارتش ايالات متحده و هم پيمانانش با ديگر كشورها مشهود و فزاينده است چاره اي جز استفاده از روش هاي نامتعارف و نامتقارن براي كشورهاي طرف ديگر مخاصمه نمي گذارد چرا كه شكست در جنگي كه يك طرف آن ايالات متحده باشد به معني از دست دادن همه چيز از جمله استقلال براي كشور كوچكتر و ضعيف تر مي باشد.

در چنين جنگي، كشور بزرگي مثل ايالات متحده كه در خاك خود نمي جنگد فقط تعداد تلفات انساني و هزينه هاي تجهيزاتي و لجستيكي و همچنين هزينه هاي اطلاعاتي و خراب شدن وجهه اش در بين كشورها بين الملل برايش مطرح است.

مثال جنگ ويتنام به راحتي در لايه لايه و زير لايه هاي خود نشان دهنده ي اين مهم است.

از آنجايي كه شكاف بين ارتش ايالات متحده و ارتش ساير كشورها چه از لحاظ كيفي و چه به لحاظ كمي؛ در نيروي انساني و امكانات لجستيكي رو به فزوني است توصل به روشها و تاكتيك هاي غير متقارن و نامتشابه چيزي غير قابل پيش بيني نيست

البته بايد توجه داشت كه ايالات متحده چه به طور مستقيم و حتی غير مستقيم،با پشتيباني اطلاعاتي و لجستيكي، سلاح های ناشناخته یا کمتر شناخته شده وهمچنين استخدام ارتش هاي خصوصي و مزدوران و جنگ سالاران، خود نيز در سطوح ديگر به شكل نامتقأرن و نامتعارف در منازعات بين الملل و منطقه اي دخالت ميكند.

نخستین بار رسماً مفهوم جنگ نامتقارن در گزارش بررسی دفاعی چهارسالانه(Q.D.R) ايالات متحده در سال 1997 میلادی مورد استفاده قرار گرفت و دانشگاه پدافند ملی این کشورNDU در برآورد استراتژیک سالیانه خود در سال 1998 میلادی یک فصل کامل را به تهدیدات نامتقارن اختصاص داد.

از آن زمان به بعد، ادبیات مربوط به موضوع جنگ نامتقارن در دنيا روبه فزونی گذاشت .

ستاد مشترک ارتش ايالات متحده جنگ نامتقارن را به کارگیری رویکردهای غیرقابل پیش بینی یا غیرمتعارف برای خنثی نمودن یا تضعیف قوای دشمن و در عین حال بهره برداری از نقاط آسیب پذیر او از طریق فناوری های غیرقابل انتظار یا روش های مبتکرانه معرفی نموده و به موازات این مباحث پروژه” قرن جدید آمریکا” توسط نئو محافظه کاران این کشور در دستور كار قرار گرفت.

 براساس پروژه قرن جديد ايالات متحده، استقرار نظم امپراتوری در سراسر جهان توسط ایالات متحده آمریکا و اشاعه فرهنگ، سیاست و اقتصاد آمریکا امری ضروری و اجتناب ناپذیر در جهت منافع ملی “تنها ابرقدرت باقیمانده در جهان ” بعد از جنگ سرد ميشود.

از این رو در آغاز هزاره جدید، ايالات متحده می بایست در همه جا حضور داشته باشد و این امر آسیب پذیری هایش را افزایش می دهد و لذا کشورهای ضعیف تر و یا عوامل غیردولتی مخالف ايالات متحده در پی یافتن راه های مبتکرانه برای شناخت نقاط آسیب پذیر ايالات متحده و بهره برداری از آن می باشند؛ که آمریکایی ها چنین رویارویی و مخاصمه اي را جنگ نامتقارن می نامند.

 از سوی دیگر چند سالی است که مفهوم” جنگ نامتقارن” در ادبیات دفاعی كشورها مطرح گردیده و دکترین دفاعی و تحول در ساختار سيستم نظامي كشورها براساس آن توضیح و تبیین ميشود.

اتخاذ تدابیر دفاعی در هر کشوری وابسته به دکترین دفاعی مناسبی است که در پاسخ به ماهیت تهدیدات آینده تدوین می شود.

مجموعه تحولات پرشتاب کنونی و ورود متغیرهای متعدد در صحنه نظامی و امنیتی نظام بين الملل فرماندهان سطوح بالای نظامی در دنيا را به این جمع بندی رسانده که در حال حاضر تهدیدات امنيتي و نظامي،  پيشروي كشورها بيشتر به شكل نامتعارف و نامتشابه خواهد بود.

بايد دانست و بيش از پيش توجه داشت كه تهديد ها چه از ناحیه ي ایالات متحده و هم پيمانانش براي كشورهاي در حال توسعه و كوچكتر و چه از ناحيه ي كشورهاي كوچكتر و ضعيف تر براي ايالات متحده با محوریت نامتقارن بودن و نامتشابه بودن آن تهديدات خواهد بود.

در واقع  استراتژی ها و تاکتیک های جنگ نامتقارن خون تازه اي است كه در رگ و مورگ هاي نظام بين الملل و پهنه درگيري دوران معاصر جاري شده و آن را به تسخير خود درآورده و روش های نامتشابهی را هم در اختیار کشورهای ضعیف و هم در اختیار کشور های قدرتمند برای درگیری قرار داده است و آینده جنگ ها را بسیار غیر قابل پیش بینی کرده.

 از این رو همانطور كه قبلا هم اشاره شد، جداً و شدیداً لازم است کشورها و بازیگران جدید نظام بین الملل در مواجهه با چنین تهدیدی الگوها و روش های کلاسیک در اداره جنگ را مورد تجديد نظر قرار داده و با در نظرگرفتن ویژگی های ارتش ديگر كشورها و تحولات پیرامونی آن کشور ها (همانا كشورهاي هدف و متخاصم)، به اتخاذ تدابیر جدید دفاعی اقدام نموده که این تدابیر در قالب مفهوم نبرد نامتقارن مورد توجه قرار می گیرد[3].

همانطور كه قبلا هم اشاره شد، نگاهي به متون كلاسيك روش جنگ و مقايسه آنها با تعاريف جديد ميتواند دردوران كنوني بسیار راه گشا باشد.

بايد توجه داشت كه :

از زمان سان تزو كه تاكيد داشت و مي گفت:”همه ي جنگ ها مبتني بر فريب است” تا بي.اچ.ليدل هارت كه به انديشه ي “رهيافت غير مستقيم ” مي انديشيد؛ تا منطق معما گونه ي “ادوارد لوتوواك”، همچنان متفكران استراتژيست، عقلانيت اجتناب از قدرت دشمن و تحقيق و پژوهش پيرامون نقاط ضعف و تهاجم به آنها را مورد تاكيد قرار داده اند.

 (عدم تقارن و جنگ هاي نامتقارن؛استيو متز،مترجم رضا كلهر،سياست دفاعي ،١٣٨٠)

 بايد جدا توجه داشت كه:

 در طي تمام درگيري هاي مسلحانه تاريخ كه يك طرف بنابر شواهد، قوي تر بوده و برتري لجستيكي مشهودي نسبت به طرف ديگر دارد در اغلب مواقع، اجتناب از نقاط قوت طرف قوي تر باعث كاهش تاثير شكست شده و يا حتي منجر به پيروزي براي طرف ضعيف تر شده است؛ كه در واقع اين مهم با تكيه بر تهاجم بر نقاط ضعف دشمن مهاجم بدست آمده است.

از شكست داريوش توسط چريك هاي” سكائي” تا انقلاب ايالات متحده امريكا و همين طور اخراج ناپلئون توسط اسپانيايي ها تا جنگ آزادي بخش در الجزاير و زيمباوه،ويتنام و ديگر مستعمرات در قرن بيستم همه جنگيدن به روش نامتشابه را سرلوحه كار خود قرار داده بودند چرا كه توانايي مقابله با تجهيزات برتر طرف مقابل را نداشتند.

نمونه پر کیفیت این نمونه از درگیری و به کارگیری ماثر استراتژی ها و تاکتیک های نامتقارن همان جنگ ویتنام خواهد بود چرا که همانگونه که همگی میدانیم یک کشور بسیار فقیر و ضعیف توانست یک کشور بسیارقدرتمند و ثروتمند را به زانو در آورده و بر وی چیره گردد.

خفيف و شديد بودن عدم تقارن در جنگ

بايد توجه داشت كه اگر عدم تقارن را بتوان به دو بخش؛ “عدم تقارن خفيف” و “عدم تقارن شديد” دسته بندي كرد موارد بالا يعني تاكيد بر نقاط ضعف و نيز اجتناب از نقاط قوت دشمن در نمونه ي “عدم تقارن خفيف “جاي خواهد گرفت.

همچنين بايد تاكيد داشت كه اكثرا عدم تقارن هاي شديد در دسته قوي تر جنگ و با استفاده از تكنولوژي هاي برترو نيز  روش هاي جديد فرماندهي و كنترل و همچنين اطلاعات نظامي برتر؛ و نيز سرعت  دسترسي به موارد مذكور ،براي هر چه زوتر به سرانجام رساندن جنگ و بدست آوردن مطلوب ترين نتيجه در متن نبرد و نيز كاهش حد اكثري تلفات در جبهه ي خودي و ديگري  و در نهايت تاثير محور تر كردن بيشتر عمليات ها خواهد بود.

در واقع استفاده از بمب ها و راكت هاي هوا سوز براي سوزاندن اكسيژن موجود در پناهگاه هاي زير زميني يك چريك افغان در جنگ افغانستان از سوي نيروهاي امريكايي و هم پيمانانشان باعث ايجاد عدم تقارن شديد در جنگ افغانستان ميشده و به همين شكل استفاده از تله هاي سنتي و غير قابل پيش بيني بر سر راه كاروان نظاميان امريكايي و متحدانشان  و در نتيجه گرفتن تلفات و اسيران باعث ايجاد عدم تقارن خفيف در آن جنگ شده است.

همان طور كه مطرح شد “عدم تقارن شديد “در دوران كنوني با استفاده از تكنولوژي هاي غير قابل دسترس براي كشور هاي ضعيف از طرف قدرت هاي بزرگ نظامي  ممكن است و به همان سان “عدم تقارن ضعيف” با استفاده از روشها و تاكتيك ها و استراتژي ها بديع و ارزان قيمت و تاثير محور تر ،براي كشور هاي ضعيف امكان پذير است.

توافقي براي تعريف و جايگاه راهبرد (استراتژي) در جنگ نامتقارن

اگر بپذیریم که استراتژی عبارت است از پيدا كردن و يافتن بهترين و جامعترين راه و روش برای هدایت، به كارگيري، كنترل و اجراي خواست ها و نيازهاي نظامي و غير نظامي به وسيله ي منابع انساني و غير انساني كه برای رسیدن به حداكثر اهداف مورد رقابت با دشمن است، پس باید ببینیم که در سراسر صحنه بکارگیری منابع یا زور برای دستیابی به اهداف چه سطوحی از تصمیم گیری و اقدام هدایتی را می توان از هم تشخیص داد[4].

براي هرچه كابردي تر كردن يك راهبرد بايد سطوح مختلف تصميم گيري براي رسيدن به اهداف استراتژيك نظامي را مشخص و معين نمود تا شايد نبردي ظفرمندانه را بتوان پي ريزي نمود.

 با اين حال این سطوح همان سطوح مختلف استراتژی هستند که در عین حال پر استفاده ترین تقسیم بندی از آن نیز می باشد.

 در این باره محققین مختلف تقسیم بندی های متفاوتی را ارائه کرده اند که در عمل اغلب این سطوح با یکدیگر همپوشانی دارند و حتي مشترك هستند تا جایی که در برخی کشورها کمتر می توان حد تمایزی میان این سطوح استراتژيك برشمرد.

 در مجموع سه سطح مشترك مورد توافق بين انديشمندان اين عرصه را ميتوان به اين شكل مشخص نمود كه شامل، جوهره ي اصلی استراتژی را در عملیات و نيز تصمیم و اقدام هدایتی است كه بيشتر در مورد نحوه ترکیب رزم و مانور كاربرد دارد.

بسته به این که رزم و مانور را چگونه ترکیب کنیم سبک های نبرد متفاوتی خواهیم داشت.

مي توان تأكيد كرد كه سبك نبرد طي تركيب بالا ،بین دو کرانه فرسایش حداکثري و مانور نسبی حداکثري قرار می گیرد.

 فرسایش حداکثرجنگ انهدامی(عمليات واقعي)

مانور نسبی حداکثرجنگ اخلالی(نبرد ايضايي)

فرسايش و مانور نسبي در نبرد نامتقارن

 به کارگیری توان در برابر توان از الزامات فرسايش است و فرسايش فرآيندي شبه فيزيكي است به گونه اي كه تناسب هاي ثابت بر رابطه ي بين تلاش هاي صرف شده و نتايج حاصله حاكم است.

نقطه ي شروع مانور دقیقاً اجتناب از نقطه قوت دشمن و به کارگیری برخی از توانایی های گزینش شده در مقابل ابعاد شناخته شده روانی یا فیزیکی ضعف های دشمن خواهد بود و البته بايد دانست كه مانور نسبی هیچ گونه نتیجه ای را تضمین نمی کند و ممکن است به طور کامل به شکست بینجامد.(Lutwake, 175)

و درواقع به دلیل همین عدم تناسب بين مانور و فرسايش است که روش های مانور نسبی، برای طرفی که از نظر منابع و لجستيك ضعیف تر است و به سادگی نمی تواند به وسیله روش فرسایش پیروز شود، استفاده از روش هاي مانور نسبي و موازي و ايضايي، انتخابی غير قابل اجتناب است.

اما اگر روش های مانور نسبی، امکان کسب نتایج بیشتری را در مقایسه با روش فرسایشي فراهم کند به اين ترتیب هم خطر شکست آن بیشتر است و در واقع دارای ریسک پذیری بالایی است و بيشتر در مواقع اضطراري يا مواقعي كه عمليات اصلي از اهميت بالايي برخوردار است به كار برده ميشود.(حسینی، 128).

بايد توجه داشت كه  “روش فرسایش “به دليل طولاني بودن عمليات داراي پيروزي هاي پر ارزش و شکست های تدریجی و تحمل پذیر است.

البته بايد توجه داشت كه هرچقدر كه در نبرد هاي كلاسيك روشهاي فرسايشي بسيار پرخطر و پر تلفات است در روشهاي نامتقارن درگيري استراتژي هاي فرسايشي از اهميت بالايي برخوردار است و براي طرف ضعيف تر معدني از ذخاير فرصت براي نامتقارن كردن صحنه درگيري است.

درزمينه ي اتخاذ “سبك عمليات  فرسایشی از سوي نيروي قويتر در جنگ متقارن” اتکای فزاینده قدرت بزرگترنظامي بر قدرت آتش خواهد بود ، به گونه ای که مانور و انعطاف پذیری در اين گونه عمليات ها قربانی می گردد و پیروزی زمانی حاصل می شود که میزان انهدام برای مجبورکردن دشمن كوچكتر به عقب نشینی یا تسلیم شدن او کافی باشد و یا از نظر تئوری عمده قوای دشمن توسط قدرت آتش بالا منهدم شده باشد.

بنابراین داشتن انتظار پيروزي در این سبک از جنگ، بدونه داشتن قدرت آتش برتر براي قدرت بزرگتر انتظاري بيهوده است.

  از نمونه های قابل ذکر جنگ یا سبک فرسایشی می توان به جنگ سنگرها در جنگ جهانی اول که بسیاری از رزم های آن به صورت درگیری های بسیار متقارن میان نیروهای توپخانه بود اشاره نمود. (93lutwak)

 این در حالی است که در سبک مانور نسبی و شیوه جنگ اخلالی، توان زدایی ساختارها و نیروهای دشمن به طریق کاملاً متفاوتی پیگیری می شود و به جای انهدام تراکمی از إيجاد يا بهره برداري از اختلال سیستمی استفاده می شود.

 نتایج حاصله از مانور نسبی به دقت در شناسایی ضعف های دشمن، ایجاد غافلگيري، سرعت، دقت اقدام و… بستگی دارد.

ترکیبی از غافلگیری و سرعت در جنگ به سبك مانور نسبي و اخلالي، پیش شرط موفقیت است زیرا دشمنی که فرصت واکنش نشان دادن داشته باشد می تواند آن ضعف ها را در برابر حملات تقویت کند. (حسینی، 130)

 از این روست که با مراجعه به اندیشه های استراتژیست های کهن می توان مصادیق متعددی برای گزاره های فوق یافت. برای مثال سون تزو در کتاب هنر جنگ با اشاره به تاثير و اهميت سرعت در جنگ آن را جوهره جنگ دانسته و فرمانده اي را كه در جنگ به فريب متوسل نشود پيروز ميدان نمي داند[5].

 سان تزو به  غافلگیری اشاره نموده و می گوید:

 وقتی با دشمن روبه رو شدی او را به دام بینداز، گیج کن و ناگهان به او حمله کن و وقتی دشمن خود را جمع و جور کرد و آماده مواجهه شد و زمانی که او قوی است از او بپرهیز. (غراباق زندی، 67)

 کلاوزویتس در خصوص اهمیت عامل روحيه در کتاب معروفش با عنوان “درباره جنگ” می گوید:

 نباید جنگ را یک خون ریزی و کشتار دوطرفه میان خود و دشمن فرض کنیم که انهدام روحیه دشمن از کشتن سربازانش مؤثرتر است[6].

درنهايت

با توجه به مطالبي كه در فوق ذكر شد بايد توجه داشت كه تهدیدات نامتقارن و نامتعارف از نوعي هستند كه گفته می شود که در نقاط حساس و آسیب پذیر کشور و پهنه جنگ رخ ميدهند و درحالت عادي به چشم نمي آيند پس در واقع به آن ها توجهی چنداني نمی شود و مهمتر از همه اينكه معمولا آن نقاط از آمادگی محدودي برای مقابله با تهدید برخوردار هستند و در نهايت از سوي دشمن مورد هجوم قرار ميگيرند.

باید دانست که هر تهدیدی که نامتناسب باشد، از قبیل خطر حمله یک گروه کوچک به یک کشور بزرگ یا حمله چند تن از افراد که هزاران نفر را می کشند به عنوان یک تهدید نامتقارن توصیف می شود.

همچنين بايد توجه داشت كه جنگ نامتقارن، فعالیت های جنگی با اهدافی کم و بیش شده است که معمولاً شامل شمار کمتری از عوامل یا نیروهای لجستیکی و انسانی شرکت کننده هستند تا بتوانند از تاکتیک های نامتعارف سود می جویند و اغلب تأثیرات عظیمی (نظامی یا سیاسی) نسبت به میزان نیروی به کار گرفته شده دارند.

و البته همانطور که بارها هم اشاره کرده ام باید توجه داشت همانقدر که یک بمب پرقدرت یا یک موشک هوازی و یک تکنولوژی بسیار جدید و ناشناس از سوی کشورهای قدرتمند و ثروتمند میتواند باعث نامتشابه و نامتقارن بودن و نامتعارف شدن یک جنگ شود، یک چریک طالبان هم که در لا به لای کوه ها پناه میگیرد و مجهز به دوش پرتاب استینگر(stinger) است و یا در بین مردم و همرنگ آنهاست و فقط به مقداری مواد منفجره ساده و دست ساز و حتی یک سلاح کلاشینکف و اتومبیلی حامل بمب مجهز است و به عنوان یک عامل انتحاری در مراکز تجمع کشورها بزرگ اقدام به انتحار میکند و یا یک هکر سیستمهای رایانه ای میتوانند هرکدام به نوبه ی خود جنگی را نامتشابه و نامتقارن ساخته و ضررهای عظیمی را به کشور هدف خود تحمیل کنند و گاها سرنوشت جنگها را دستخوش تغییرات عظیم قرار دهند.

این مطلب خود منطقی غیر قابل اجتناب را برای توسل به روشهای نامقارن و نامتعارف در اختیار کشورهای درگیر جنگ و مخاصمات مسلحانه قرار داده و میدهد که خود عامل بقا و تولید استراتژی های نوین در این باب یعنی جنگیدن به روش نامتقارن و نامتشابه خواهد بود.

منابع:

۱.استیو متز،عدم تقارن و جنگ هاي نامتقارن،مترجم:رضا كلهر،سياست دفاعي .

۲.سان تزو، هنر جنگ،ترجمه دکتر حبیبی،۱۳۶۳.

۳. اژدر،حسين،ماهیت جنگ نامتقارن،خبرگزاري فارس،١٣٨٦.

۴.  کلازویتس و رساله جنگ،قابل دسترس در سایت اندیشکده روابط بین الملل.

۵. جنگهای نامتقارن،مجموعه مقالات،گرد آورنده جان آندریس السن،انتشارات دافوس.

۶. اژدر،حسین،استراتژي هاي نظامی۱ ،۱۳۸۴،باشگاه انديشه.

۷.کلیات آیین رزم در برابر نیروهای ناهمطراز،سرتیپ دوم ستاد جمشید فرقانی نیا،سرگرد پیاده سید محسن کمالی،انتشارات دانشگاه افسری امام علی(ع) معاونت پژوهش،۱۳۸۵.

[1] عدم تقارن و جنگ هاي نامتقارن، استيو متز، مترجم:رضا كلهر،سياست دفاعي

[2] هنر جنگ، سان تزو، ترجمه دکتر حبیبی

[3]  اژدر،حسين،ماهيت جنگ نامتقارن،خبرگزاري فارس،١٣٨٦

[4] ح.اژدر، استراتژي هاي نظامي،١٣٨٦،باشگاه انديشه

[5] مقدمه اي بر هنر جنگ اثر سان تزو، انديشكده روابط بين الملل،1390

[6] كلازويتس و رساله جنگ، انديشكده روابط بين الملل،1391

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید