عنوان:آیا زنان رهبران صلحجوتری هستند؟ نگاهی به پیامدهای مشارکت زنان در سطوح عالی سیاست
تالیف: سید عبدالمجید زواری
پدیدآورنده: اندیشکدۀ روابط بینالملل با همکاری اندیشکده صنایع نرم
نوبت چاپ: اول/ 1399
تلفن مرکز پخش: 09125645463
قیمت: 180 هزار تومان
قطع: وزیری
تعداد صفحات: 181
اندیشکده روابط بین الملل: حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعیسیاسی از موضوعهایی است که همیشه مورد پرسش جوامع بوده است. البته تا همین اواخر نقش زنان در عرصههای مختلف چندان جدی شمرده نمیشد و نظام مردسالاری تقریباً در کلیۀ شئون جامعه حاکم بود.[1] بااینحال، پس از شکلگیری جنبشهای فمینیستی، بهتدریج زمینۀ مشارکت اجتماعی زنان فراهم شد و زنان در جایگاه نیمی از جمعیت جوامع، در مشاغل مختلف ایفای نقش کردند.
عرصۀ سیاست و روابط بینالملل از حوزههایی بود که حضور زنان در آن با تأخیر بیشتری نسبت به دیگر حوزهها صورت گرفت. درحقیقت روابط بينالملل، مدتهاي طولاني بهگونهاي تدريس و نظريهپردازي ميشد كه گويي زنان وجود ندارند. باور رايج اين بود كه سياست امري جدي و پرمخاطره است و نياز به قدرت درك و تجزيهوتحليل بالايي دارد و اين كار فقط از عهدۀ اشخاص نخبه (مردان) برمیآید.[2]
بااینحال، در سالهای اخیر بهرغم مقاومت محافل سیاسی و دانشگاهی[3] در مقابل حضور زنان در سیاست، روابط بینالملل بهعنوان یکی از مردانهترین رشتههای علوماجتماعی نیز از ورود فمینیسم مصون نماند. درحقیقت، با گسترش دامنۀ این حضور و موج انتخاب زنان در رأس امور سیاسی کشورهای مختلف، بادها خبر از نوعی تغییر فصل در عرصۀ سیاست بینالملل میدهند؛ تغییری که بهزودی ارکان نظام بینالملل را تحتتأثیر خود قرار خواهد داد و سیاست، اقتصاد، حقوق و دیگر مسائل بینالملل را دگرگون خواهد کرد.[4]
«فمينيستها معتقدند اين رشته تحت تسلط جنس مذكر است؛ بنابراين، بيشتر علايق و ترسهاي مردان را منعكس ميكند. آنان همچنین معتقدند شيوهاي كه رشتۀ روابط بينالملل موضوعات خود را بر اساس آن پيريزي ميكند باعث میشود اكثر مردم، از جمله تقريباً تمام زنان، مورد توجه قرار نگيرند.»[5] به عقیدۀ فمینیستها ديدگاه اين رشته بر «سياست عالي» كه شامل ديپلماسي، جنگ و كشورداري است تمرکز دارد و در این حوزهها که دنیای سربازان و دولتمردان نامیده میشود، معمولاً فرض بر این است که افراد فعال باید از میان مردان باشند. حتي تحتتأثیر ديدگاه مردانه، اقتصاد بينالملل نيز در اغلب موارد به تحليل روابط بين دولتها و بازارها و ساختارهاي سلطه و استثمار تبديل شد. فمینيستها معتقدند تعريف سياست جهاني بر اساس مفاهيم و موضوعهایی مانند درگيري، رقابت، امنيت (امنيت نظامي) و قدرت (استفاده از زور) جهتگيري جنسيتي دارد و بر اساس ويژگيهاي فرهنگي و طبقاتي ترسيم شده است. به عقیدۀ این گروه با توجه به قدرتطلبی مردان، جنگها را عمدتاً آنها ایجاد میکنند. به باور این گروه زنها عمدتاً ضدجنگ و حامی صلح بوده و از مدافعان پیگیر حقوق بشر هستند.[6]
اين گروه که اغلب از فمینیستهای پستمدرن هستند معتقدند در طول تاريخ همیشه مردها در رأس امور بودهاند و سياست هم تحتتأثیر همین روحيات مردانه نوشته شده است. درنتیجه خشونت، جنگ، فقر، تبعيض، نابرابري و نظایر آن هم تحتتأثیر همين روحيات مردانه شكل گرفته است. فمينيستهاي پستمدرن معتقدند با توجه به روحيات و شخصيت لطيف زنانه، با سپردن قدرت به زنان، صلح، توسعه و رشد جوامع جايگزين جنگ، فقر و دیگر امور ناپسندي ميشود كه ثمره و نتيجۀ ديدگاههاي مردانه است.[7] البته قبول این ادعا نیاز به بررسیهای بیشتری دارد و نمیتوان صرف طرح یک موضوع آن را باور کرد. اهمیت این موضوع آنجاست که بهرغم دور بودن نسبی زنان از سطوح کلان سیاسی، موارد زیادی از مشارکت آنها در توطئهها و آشوبها وجود دارد که عمدتاً با استفاده از سوءاستفاده از موقعیت خاص و نفوذ بر رجال سیاسی صورت گرفته است. نقشآفرینی مادر ناصرالدینشاه در قتل امیرکبیر یا موارد مشابه دیگری که در خصوص اشرف پهلوی مطرح است، نمونههایی از نقشآفرینی منفی زنان در طول تاریخ است.
بااینحال فمینیستها زنان را در حکم دانشسازان[8] تلقی میکنند؛ امری که به معنی ضرورت استفاده از تجربههای آنان در سیاست و مسائل جهانی است. بااینحال، همانطور که پیشتر ذکر شد، حتی در زمان فعلی و با تلاشهای صورت گرفته، زنان همچنان در سیاست رسمی مانند ریاست کشور یا نمایندگی در مجلس یا مدیران قوۀ مجریه حضور چندانی ندارند و بیشتر در سایر مسائل سیاسی مانند جنبشهای اجتماعی یا سازمانهای غیردولتی سازماندهی خواهند شد.[9] از طریق همین عرصههای سیاسی، زنان مدتها قبل از آنکه در مطالعات روابط بینالملل مورد توجه قرار گیرند، در سیاست جهانی نقشآفرینی کردهاند و بهعنوان یک بازیگر و کنشگر فعال، در روند تحولات جهانی تأثیرگذار بودهاند.[10]
با چنین نگرشی، این گروه چشمانداز خود را بهگونهای ترسیم کردهاند که زنان تا سال 2050 به قدرت بلامنازع نظام بینالملل بدل شوند. شواهد موجود در سطح جهان نيز حاکی از آن است كه حضور زنان در صحنۀ سياست بهتدريج پررنگتر خواهد شد و تحولات جديدي در حال وقوع است.
مهمترین ویژگی که فمینیستها برای حضور خود در سیاست بر آن تأکید میکنند، حفظ صلح و توسعه است. فمینیستها معتقدند ریشۀ جنگها حس برتریجویی است و تا زمانی که امپراتوریها، قدرتها و ملتهایی وجود داشته باشند که بیرحمانه آمادۀ نابودی دیگراناند، دیگران هم باید خود را برای جنگ مسلح کنند.[11]
ظاهراً تجربۀ تاريخي نيز نشان ميدهد زنان صلحجوتر از مردان هستند و احتمالاً مشارکت آنها در ساختار سياسي ميتواند استفاده از زور و اجبار را در عرصههاي بينالمللي محدود كند.
انجمن مادران مفقودالاثر گواتمالا،[12] ائتلاف مادران شوروي كه فرزندانشان در افغانستان و چچن مشغول جنگ بودند، همچنين نقش گستردۀ سيندي شيهان در سازماندهي اعتراضات گستردۀ مادران سربازان آمريكايي به حضور نظامي آمريكا در عراق، نمونههايي از نقش زنان در تأثیرگذاري بر ميزان خشونت اعمالشدۀ حكومت هستند كه از ديدهها پنهان مانده است.[13]
بااینحال، برای پرهیز از هرگونه جانبگرایی احتمالی و دستیابی به یک ارزیابی منصفانه، ابتدا باید تعریف دقیقی از مفاهیمی از قبیل صلح یا قدرت سیاسی ارائه کنیم تا مبنای دقیقی برای قضاوت داشته باشیم.
[1]. حسن چشمی، «زنان در آستانههای قدرت»، ماهنامۀ علمی فرهنگی حورا، شمارۀ 19، آذر ماه 1385. آخرین مراجعه: 13/7/86.
At: http://www.womenrc.com/howra
[2]. جان بلیس و استیو اسمیت، جهانيشدن سياست: روابط بينالمللي در عصر نوين، ترجمۀ ابوالقاسم راهچمنی، جلد دوم، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، 1383، صص1300-1301.
[3]. مقاومت محافل دانشگاهی بیشتر در حوزۀ نظریهپردازی و ممانعت یا باور نداشتن توانمندیهای زنان در سیاست مطرح میشد.
[4]. عبدالمجيد زواری، «جنسیت و روابط بینالملل»، اندیشکدۀ روابط بینالملل، 27 اردیبهشت 1387. آخرین مراجعه: 20/7/87.
At: http://www.irtt.ir/articles/women_studies/gender_international_relation_1.php
[5]. جان بلیس و استیو اسمیت، همان.
[6]. عبدالمجيد زواری، «جنسیت و روابط بینالملل»، اندیشکدۀ روابط بینالملل، 27 اردیبهشت 1387.
[7]. عبدالمجيد زواری، «زنان در آستانۀ تصاحب قدرت جهان»، روزنامۀ تهران امروز، 5/5/86.
[8]. Knowledge-makers
[9]. البته این وضعیت در همۀ جهان یکسان نیست و برخی مناطق شرایط نسبتاً بهتری دارند. برای مثال بر اساس «گزارش توسعۀ انسانی» سازمان ملل، در کشورهای منطقۀ اسکاندیناوی، میزان حضور زنان در سیاست رسمی کشور به برابری و تساوی با مردان نزدیک شده است.
[10]. جان بلیس و استیو اسمیت، جهانيشدن سياست: روابط بينالمللي در عصر نوين، ترجمۀ ابوالقاسم راهچمنی، جلد دوم، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، 1383، ص 1303.
[11]. عبدالمجيد زواری، «فمینیسم در طول تاریخ»، اندیشکدۀ روابط بینالملل، 27/2/1387. آخرین مراجعه: 9/5/1387.
[12]. The Grupo Apuyo Mario(GAM).
[13]. Patrick M.Regan & Aida Paskevicnte.”Womans Access to Politics and Peaceful states”. Journal of Peace Research.2003, Vol. 40, No.3.
Reviews
There are no reviews yet.