عنوان: اصول و مبانی نظری الگوهای مدیریت بحرانهای بینالمللی (نقش و جایگاه الگوهای مدیریت بحران در روابط ایران و عربستان)
مولف: جعفر پارسایی
پدیدآورنده: اندیشکدۀ روابط بینالملل
نوبت چاپ: اول/ 1401
تلفن مرکز پخش: 09125645463
قیمت: 130 هزار تومان
قطع: رقعی
تعداد صفحات: 130
اندیشکده روابط بین الملل: پیشگیری از بحران و مدیریت آن موضوعی است که اهمیت و اولویت آن در عرصه بینالملل هر روز بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. با توجه به تجارب تلخ بشری از بحرانهای گذشته و پیامدهای حاصل از آن، مدیریت بحران[1] به یکی از دغدغههای مهم کشورها، نهادهای بینالمللی و محققان مطالعات استراتژیک تبدیلشده است. چرا که در حقیقت اغلب جنگها و منازعات مهم منطقهای و جهانی، برآمده از عدم پیشگیری بحرانها است. پیشینه الگوی مدیریت بحرانهای منازعات بینالمللی عمدتاً به ساختار دو قطبی[2]و تعاملات اتحاد جماهیر شوروی با ایالاتمتحده باز میگردد. تحولات بینالمللی عصر جنگ سرد[3]، نشانههایی از رﻗﺎﺑﺖ، ﺗﻌﺎرض و روﯾﺎروﯾﯽ ﺑﯿﻦ قدرتهای ﺑﺰرگ را منعکس میکرد، به موازات رقابت در چنین فضایی، قدرتهای بزرگ ترجیح میدادند که در مدیریت بحرانهای منطقهای و بینالمللی با یکدیگر مشارکت کنند.
در مورد الگوهای مدیریت بحرانهای بینالمللی نمیتوان نظریه واحدی را ارائه داد، به تناسب اینکه دولتها در چه نظم و ساختاری زیست میکنند، از خود الگوهای کنش- واکنش و رفتارهای متفاوتی را بروز میدهند. این الگوهای رفتاری بسته به نوع و جنس بحران، بسته به موقعیت بازیگران و محیط بینالمللی، از الگوهای یکجانبهگرایی و موازنهای[4] تا الگوهای ائتلافی و نهادی[5] را شامل میشوند. در واقع بسته به اینکه ماهیت ساختار و فرایند نظام بینالملل چگونه است، نحوه مدیریت بحرانها و الگوی رفتاری دولتها نیز متفاوت خواهد بود.
در بررسی روابط ایران و عربستان، شاهد رقابتها و فراز و نشیبهای زیادی بعد از انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ هستیم. با توجه به عوامل ثابت و متحول تأثیرگذار در روابط دو کشور، در دورههای مختلف سیاستهای متنوعی را در قبال همدیگر در پیشگرفتهاند که از همکاری نسبی تا رقابت و خصومتهای آشکار را در بر میگیرد. عوامل مختلفی در تبیین دلایل صفآرایی تهران و ریاض در تحولات منطقهای را میتوان ذکر کرد، که از علل تاریخی گرفته تا دلایل مذهبی و ایدئولوژیکی، و تا زمینههای رقابت سیاسی و اقتصادی را شامل میشود. نوع و چگونگی روابط ایران و عربستان به عوامل گوناگونی چون ساختار نظام بینالملل[6]، شرایط و تحولات منطقهای، ماهیت و جهتگیری نظامهای سیاسی، مبانی ژئوپلیتیکی، مذهبی، قومی و سیاستها و اقدامات قدرتهای فرامنطقهای در ارتباط بوده است. این دو کشور به خاطر مشخصههای ژئوپلیتیک، ژئواکونومی و ایدئولوژی، منازعات زیادی خصوصاً در دوران جنگ ایران و عراق داشتهاند، ولی بعد از این دوره واگرایی[7]، در دهه 1990، به تنشزدایی[8]، همزیستی و درنتیجه همکاری و رقابت توأمانی روی آوردند. با وجود این روابط دوستانه تا سال 2006، از آن پس این دو کشور بزرگ همسایه مجدداً به رقابتی شدید و روابطی واگرا در منطقه روی آورده که تا امروز ادامه داشته است، و روز به روز هم بر دامنه این واگرایی و منازعات طرفین افزوده میشود. این روند منجر به جدال در حوزههای سیاست خارجی آنها شده است، به گونهای که هر کدام تلاش میکنند تا منافع خود را از طریق محدودسازی منافع دیگری تأمین نمایند.
با وجود چنین رقابت آشکاری در سیاست خارجی دو کشور، در سالهای اخیر و به ویژه با وقوع تحولات بهار عربی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، یک معادله جدیدی را در مناطق بحرانی تحت نفوذ این دو بازیگر در کانونهای عمده عراق، لبنان، فلسطین، بحرین، سوریه، یمن و خلیج فارس را شاهد هستیم که باعث شده تا کفه موازنه قوا[9] به نفع جمهوری اسلامی ایران و جریان مقاومت، و همچنین «افزایش قدرت مازاد راهبردی» تهران تغییر پیدا کند، به گونهای که ایران به طور موفقیتآمیزی توانسته ازنظر مجموع مؤلفههای قدرت در موقعیت بهتری نسبت به رقیب منطقهای خود قرار گیرد. در مقابل، عربستان سعودی که از این وضعیت ناراضی بوده، این موازنه جدید منطقهای را در جهت کاهش نقش و نفوذ منطقهای خود ارزیابی کرده و با رویکردی خصمانه نقشآفرینی ایران در مسائل منطقهای را به عنوان مداخله جمهوری اسلامی ایران در حوزه عربی مطرح میکند. در این راستا، با تأسی از شرکای غربی خود درصدد امنیتی کردن اقدامات ایران برآمده و حداکثر ظرفیت خود را برای مهار و تضعیف موقعیت ژئواستراتژیکی این کشور به کار گرفته است. اوضاع به گونهایست که تقریباً شرایط رقابتهای منطقهای بین تهران- ریاض به حالت «بازی با حاصل جمع صفر[10]» درآمده است. در چنین فضایی دوکشور وارد «مرحله جدیدی از جنگ سرد» در مقیاس منطقهای شدهاند، مرحله خطرناکی که با نشانههایی از «تصاعد بحران و رویارویی دیپلماتیکی» همراه بوده است، که در آن هر دو کشور میکوشند تا مناطق نفوذ خود را گسترش داده و از بسط نفوذ دیگری جلوگیری کنند.
آنچه که در این کتاب کانون توجه و تمرکز است، مسئله نقش و جایگاه الگوهای مدیریت بحران، در سازماندهی نظم پایدار منطقهای و پیشبرد سیاست تنشزدایی؛ با هدف کاهش بحران میان ایران و عربستان است. بر این اساس بررسی بحرانهای به وجود آمده بین ایران و عربستان، و تأثیر این اختلافات بر جهتگیری سیاست خارجی آنها، از آن نظر اهمیت پیدا میکند، که شناخت و درک میزان عمق این بحرانها، و همچنین تأثیرات عینی آنها، در ارائه تحلیلهای صحیح و جامع و در نهایت پیشبینی اقدامات منطقهای و بینالمللی این دو قدرت منطقهای، مؤثر خواهد بود، و قطعاً وجود تحلیلهای مبتنی بر واقعیت، در اتخاذ تصمیمات درست سیاسی و امنیتی بسیار مفید واقع خواهد شد. از این رو این کتاب همزمان سه هدف را دنبال میکند اولاً، درصدد توصیف انواع الگوهای رفتاری رایج در بحرانهای بینالمللی و تبیین این الگوها در قالب مبانی نظری مدیریت بحران است. ثانیاً، با بررسی مناطق و حوزههای مورد اختلاف ایران و عربستان تلاش شده تا با شناخت موانع موجود در پیگیری سیاستهای منطقهای آنها، خواننده به درک مناسبی از دستور کار امنیتی دو کشور واصل شود. ثالثاً، به دنبال راه انداختن الگویی جدید مبتنی بر تنشزدایی در روابط دو کشور، با الهام از الگوهای رفتاری در بحرانهای بینالمللی و نحوه مدیریت برآمده از آنها در سطح منطقه میخواهیم به این درک برسیم که منازعات بین دو کشور در چه فرایندی قرار خواهند گرفت که امکان همکاری بر سر آنها به منظور رسیدن به یک اجماع نهایی به وجود خواهد آمد؟ با توجه به اینکه روابط جمهوری اسلامی ایران با کشور عربستان سعودی یک رابطه استراتژیک است، با بررسی عمیق بحرانهای شکلگرفته، دستگاه سیاستگذاری کشورمان بهتر میتواند متناسب با قدرت و اهداف خود به تصویر روشنتری از نحوه مدیریت این بحرانها دست یابد. با امید به آنکه انجام این کتاب ما را در شناسایی بهتر زمینههای تقابل و تعامل جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی یاری نماید. این شناسایی در سه سطح میتواند راهگشای دستگاه دیپلماسی قرار گیرد:
در سطح ملی؛ با در نظر داشتن اولویت نخست سیاست خارجی کنونی کشورمان؛ یعنی تنشزدایی با همسایگان، حوزههای متقابل میان ایران و عربستان شناسایی شده، و ﺑﻪ درك درستی از ریشهها، ﻋﻮاﻣﻞ شکلگیری ﺑﺤﺮان، ﻋﻠﻞ ﺑﺮوز وﺿﻌﻴﺖ ﻛﻨﻮﻧﻲ و اﺳﺘﻤﺮار ﺑﺤﺮان بین دو کشور، به عنوان ﻳﻜﻲ از پیچیدهترین بحرانهای منطقهای دست مییابیم. در سطح منطقهای؛ با شناسایی دقیق حوزههای متقابل و بحرانساز سیاستهای منطقهای، به عنوان منبع عمده تنش و بحران بین ایران و عربستان، حوزههای واگرای سیاست خارجی دو کشور مشخص میشوند. با این شناخت و با عنایت به مؤلفههای مدیریت بحران، دستگاه دیپلماسی میتواند با ﺗﺪوﯾﻦ اﺳﺘﺮاﺗﮋي ﻣﻨﺎﺳﺐ در ﺣﻮزه ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ، ﺿﻤﻦ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺑﺤﺮانﻫﺎي ﭘﯿﺶرو، اﺳﺘﺮاﺗﮋي ﻣﻄﻠﻮب ﻣﻨﻄﻘﻪاي اﯾﺮان را دنبال کند. در سطح بین المللی؛ با بررسی رویکردهای بازیگران فرامنطقهای، به ویژه ایالاتمتحده به عنوان یکی از دلایل عمده تشدید بحران بین ایران و عربستان، الگوی رفتاری این بازیگران را در قبال سیاستهای تهران- ریاض مورد بررسی قرار گرفته و مداخلهگری آنها را در ﻣﺤﻴﻂ اﻣﻨﻴﺘﻲ ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ به طور عام و روابط ایران و عربستان به طور خاص مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
[1]. Crisis Managemant
[2]. Bipolar Structure
[4]. Unilateral and Balance Patterns
[5]. Coalitional and Institutional Patterns
[6].The Structure of the International System
[7]. Divergence
[8]. Détente
[9]. Balance of Power
[10]. Zero-Sum Game
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.