عنوان: حکمرانی آمریکا و شوروی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
مولف: دکتر مهدی منصوری بیدکانی، دکتر سعید خسروی
پدیدآورنده: اندیشکدۀ روابط بینالملل با اندیشکده صنایع نرم
نوبت چاپ: اول/ 1400
تلفن مرکز پخش: 09125645463
قیمت: 130 هزار تومان
قطع: رقعی
تعداد صفحات: 132
اندیشکده روابط بین الملل: در بررسی تاریخ سیاسی روابط بین الملل، جهان را بعد از پایان جنگ جهانی دوم (1945.م/1324.ش) به دو قطب ایدئولوژیک تقسیم میکنند؛
1. قطب غرب، لیبرال-دموکراسی را ایدئولوژی مسلط بر نظم جهانی میداند که سردمدار آن آمریکا بوده است. |
2. قطب شرق، کمونیسم را به عنوان نظامی ضد تضاد طبقاتی (فرادست و فرودست) مساواتطلب به رهبری شوروی نشان داده است. |
اما به نظر خیلی از اندیشمندان علوم سیاسی و روابط بینالملل، جهان دوقطبی بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991.م به یک قطب برتر نظامی و اقتصادی آمریکا تغییر شکل داد. و نظم جهانی به تک- چندقطبی تغییر ماهیت داد. جمهوری اسلامی ایران در سال 1979 پس از انقلاب شکوهمند مردمی به رهبری امام خمینی (ره) پا به عرصه وجود گذاشت. مولفههای اصلی سیاست خارجی ج.ا.ا شعار «نه شرقی و نه غربی» بود که اشاره مستقیمی به تقابل با دو نظام حکمرانی حاکم بر جهان داشت. انقلاب نوپای ایران در کمتر از دوسال با تعرض عراق به خاکش، وارد جنگ تمام عیاری شد که هشت سال به طول انجامید. در طول این مدت، رویکرد گفتمانهای حکمرانی جهانی متفاوت بود. آمریکا با شروع جنگ تحمیلی با انتشار بیانیهای اعلام بیطرفی نمود. این بیطرفی، در واقع سیاست اعلامی آمریکا بود نه سیاست عملی آمریکا.
از اواسط سال 1360 رویکرد سیاست تهاجمی ایران، در طول جبههها به اوج خود رسید که با عملیات ثامنالائمه در پنجم مهر 1360 آغاز شد و با عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 وارد مرحله جدیدی شد. پس از آن نیز با استراتژی “تنبیه متجاوز” ادامه یافت و عراق را در موضع ضعف قرار داد، و آمریکا را به چشمپوشی از سیاست بیطرفی و حمایت ضمنی از عراق ترغیب کرد. آمریکا برای جلوگیری از شکست عراق در مقابل ایران، از سال 1987.م استراتژی مداخله مستقیم به نفع عراق را در پیش گرفت.
ایجاد درگیری نظامی با نیروی دریایی ایران در خلیج فارس؛ حمله هلیکوپترهای آمریکایی به ناو «ایران اجر» در شهریور 1366.ش به بهانه مینگذاری؛ حمله ناوهای آمریکا به سکوهای نفتی سیری و ساسان و ناوهای سهند و سبلان به بهانه برخورد کشتی آمریکایی «ساموئل رابرتس» با مین در خلیج فارس؛ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو وینسنس، همه در راستای حکمرانی منطقهایی آمریکا مبنی بر درگیری محدود با ایران تعریف میشدند.
اما کشور دیگری که قطب شرق نظام بینالملل را در قرن بیستم رهبری مینمود؛ شوروی بود. شوروی در ابتدا نسبت به جنگ ایران و عراق، اعلام بیطرفی کرد. و این موضع را در ماههای اول جنگ حفظ نمود. تغییر موضع شوروی – از بیطرفی به حامی عراق- با آزادسازي خرمشهر در سال 1361.ش توسط ايران آغاز شد، در این مرحله بود که اهميت تماميت ارضي عراق براي شوروي عیان شد. در خرداد ماه 1361.ش زمانى كه ايران علیرغم توان نظامى اندك، موفق به فتح خرمشهر شد و عراق را مجبور به عقبنشينى كرد، رابطه شوروى با ايران به يك نقطه جدیدی رسيد. در اين مقطع، به نظر میرسید شوروى انتظار داشت ايران با عراق بعد از اينكه ايران از مذاكره با عراق امتناع كرد[1]؛ از در صلح برآيد.
اتحاد جماهير شوروى حمل كالا و تداركات نظامى به عراق را از سرگرفت. مسكو در همين زمان ضمن عقد قرارداد فروش دو ميليارد دلار سلاح به عراق، ميكوشيد تا با فشار بر كره شمالي و سایر كشورهاي كمونيستي از فروش سلاح به ايران جلوگيري كند. طرفداری شوروی تقریبا تا سالهای پایانی جنگ ادامه داشت. اما مسائلی از قبیل:
- سياست خارجي “درهاي باز ايران” كه از آغاز سال 1985.م/1363.ش؛ به دنبال موقعيت سخت نظامي شروع شده و پس از شكست عمليات بدر در اسفند 1363 شدت يافته بود.
- بحران افغانستان؛
- نفتکشهای کویت؛
- تمايل عراق به سمت رابطه با آمریکا؛
- نامه نگاری گورباچف و امام خمینی.
سبب چرخشهایی در حکمرانی شوروی نسبت به ایران گشت که موجب ارتباطات بعدی دو کشور در سالهای آتی شد. این موضوع درحالی رقم خورد که بعد از این دوره، ایران رابطه سیاسی خود را با آمریکا به سطح پایینی فروکاهید. این امر منجر به تعطیلی سفارت آمریکا شد. چند مسئله حکمرانی در ذهن شکل میگیرد. ازجمله اینکه؛
- بر چه اساسی حکمرانی آمریکا و شوروی در طول جنگ در قبال ایران و عراق تغییر کرد؟
- و چه عواملی سبب ارتباط ایران با محور شرق گردید؟
بناداریم این موضعات را در چارچوب رئالیسم مورد تدقیق قرار داده است و بطورکلی براین نظر هستیم که دو ابر قدرت، با تغییر استراتژی خود به دنبال تغییر موازنه قدرت در منطقه به سود خویشتن بودند؛ یکی در پی یارگیری متحدی کمونیسم و دیگری ژاندارم منطقهای میخواست که اندیشهای لیبرالی داشته باشد.
آمریکا و شوروی باتوجه به سیاست مقابلهای ایران، راهکار جنگ را پیش گرفتند تا هم قدرت خویش را به رخ یکدیگر بکشند؛ هم از جنگ علیه یکدیگر در دوران جنگ سرد، جلوگیری کنند، و هم امنیت منطقه را با شکست ایران – که خواستار صدور انقلاب بود و عراق که داعیه ی اقتدار طلبی در منطقه را داشت و مدعی ژاندارمی خلیج فارس بود- به سود خود بازگردانند و همچنین نظم جدیدی را با همپیمانان خود در منطقه ایجاد نمایند. امیدواریم کتاب حاضر بتواند در راستای روشن کردن واقعیات حکمرانی ابرقدرتها نسبتبه دفاع مقدس، افقهای جدیدی را در نگاه خوانندگان و علاقهمندان بیآفریند.
[1] به دلیل زیر بار نرفتن عراق برای پرداخت غرامت جنگی به ایران و استراتژی تنبیه متجاوز
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.