نقد و بررسی زمینه ها، تنگناهاي مشاركت زنان در توسعه ساختار كاركردهاي فرهنگي ايران

 

طاهره مهدوي نيا

مقدمه

اندیشکده روابط بین الملل: تردیدی نیست که تفاوت هایی ارگانیستی میان زن و مرد وجود دارد. اما همانگونه که در مباحث پیشین نیز به آن پرداختیم، این تفاوت ها تعیین کننده برتری نقش یکی بر دیگری ندارد. در نوشتاری که پیش رو دارید قصد داریم باز هم از مشارکت زنان در ساختار کارکردی دیگر که همان کارکرد فرهنگی است بپردازیم. در این راه علاوه بر اینکه به پیشینه پذیرش نقش زن در آفرینش اینگونه کارکردها اشاره خواهیم داشت به موانع و تنگناهایی که این حضور را کمرنگ و کمرنگ تر ساخته است نیز اشاره خواهیم کرد. با ارائه تعاریفی از فرهنگ و توسعه فرهنگی درخواهیم یافت که زنان به عنوان جنس دوم هیچ مانعی بر سر راه آن نیستند.

اما با این وجود گاهی نادیده گرفته می شوند. نقش خانه داری آنان آنقدر پرارزش جلوه می کند که کلید تربیت فرزندان شناخته می شود، این موضوع اگر چه بسیار مقدس نیز شناخته می شود اما نمی تواند فقط جنبه ای از شخصیت زنان را به نمایش بگذارد چه بسا نقش پژوهشی و تحقیقاتی زنان در عرصه فرهنگ در جامعه ایران این مدعا را به اثبات می رساند. در ادامه موانعی پیش روست که این موضوع را تحت الشعاع قرار می دهد. از جمله این موانع باورهای نادرست اجتماعی، بهای اندکی که به موضوع آگاهی زنان به وسیله آموزش آنان در جامعه پرداخته می شود و حضور کمرنگ ایشان در مطبوعات جامعه که قطبی مهم از فرهنگ یک جامعه را می سازد نیز از جمله موارد دیگر است.

تعريف فرهنگ

در سال 1931  از سوي مالينوفسكي مقاله‌اي تحت عنوان “فرهنگ” در دايره المعارف بريتانيكا براي اولين بار به چاپ رسيد. (يوسفي زاده، محمد علی /1382) بعد از اين مقاله گفت و گو و بحث در مورد فرهنگ يكي از موضوعات اصلي در علوم انساني شد. عده‌اي فرهنگ را موضوع مردم‌شناسي و عده‌اي آن را يكي از موضوعات عام علوم اجتماعي شمردند و عده‌اي از شكل‌گيري حوزه جديدي تحت عنوان “علم فرهنگ” سخن گفتند، در نهايت حوزه‌هاي جديدي تحت عنوان جامعه‌شناسي فرهنگ، جامعه‌شناسي فرهنگي، تاريخ فرهنگي، انسان شناسي فرهنگي، ارتباطات فرهنگي و مطالعات فرهنگي توسعه يافت.

ديدگاه جديدي هم با عنوان رويكرد فرهنگي شكل گرفت. (آزاد ارمکی، تقی / 1387) . فرهنگ ترافيك ، فرهنگ ديني، فرهنگ مدرن، فرهنگ انتخابات، اصطلاحاتي است كه هر يك ناشي از ويژگي‌هايي است كه مختص يك حوزه بوده و آن را به جامعه ارائه مي‌دهد.

توسعه و كاركرد فرهنگي

از ديدگاه برخي توسعه فرهنگی همان توسعه عقلي يك جامعه است. منظور از توسعه فرهنگي، دگرگوني است كه از طريق برگشت ناپذير شدن عناصر فرهنگي در يك جامعه معين صورت مي‌گيرد و بر اثر آن، جامعه كنترلي مؤثر و قوي بر محيط طبيعي و اجتماعي اعمال مي‌كند.

هر فرهنگي معرف نظامي از عناصر به هم وابسته است كه نمي‌توان آنها را به طور مستقل و مجزا مورد مطالعه قرار دارد. مالينوفسكي در اين باره مي‌گويد: ” در هر فرهنگ، هر رسم ، هر شي‌ء هر انديشه، كاركردي حياتي موجود است كه همه آنها وظيفه معيني را به انجام مي‌رسانند و معرف گوشه يا جزيي غير‌قابل جايگزين از يك كليت هستند (همان) عناصر سازنده فرهنگ از نظر كاركردي مي‌خواهند نيازهاي اساسي انسان را برآورده كنند.

نظرگاه

نگرشی به حضور زن در عرصه فرهنگی ایران همواره ضرورت زندگي افراد جامعه را بر آن مي‌دارد كه دست به توليد و يا تهيه پديده‌اي بزنند كه با هدف برآوردن نيازي خاص و يا پر كردن خلاء مزبور ايجاد شده است . مثلا زماني كه ايرانيان باستان براي رفع مسأله كمبود آب، قنات را اختراع كردند، پديده قنات يكي از ابداعات اوليه بشري به شمار مي‌رفت. اين پديده پس از انقلاب كشاورزي و اختراع خيش به وقوع پيوست، يعني زماني كه انسان به مرحله‌اي رسيده بود كه به دنبال راه‌حل هاي جديدي براي فراهم نمودن نيازمندي‌هاي حياتي خود مي‌گشت. (علمداری، کاظم/1380). پس آيا ضرورتي به وجود نيامده كه نياز به ايجاد فضايي براي مشاركت زنان در راه توسعه فرهنگي را احساس كنيم؟ البته كه به وجود آمده است. اين مسأله مربوط به زماني مي‌شود كه زن به عنوان پديده‌اي در كنار مرد، وارد جامعه شد و تنها عضوی خانه نشین نبود. او در كنار جنس مذكر توانست از ماهيت جنس دومي پس از انقلاب‌هايي كه به تساوي جنس‌ها انجاميد فراتر رفته و حق انتخاب، آزادي بيان و قلم، عهده‌داري مشاغل مديريتي و مشاركت اقتصادي و اجتماعي در توسعه جوامع داشته باشد. اما با وجود اين، هنوز هم در اثر بروز عواملي كه به تاريخ ایران بازمیگردد، موقعيت مشاركت زنان در امر فرهنگ‌سازي جوامع كژ‌دار و مريز در جريان دارد. اين مسأله در ايران به زماني باز مي‌گردد كه در تاریخ آمده است:

“…. در زمان گردش و تفريح يك طرف خيابان اختصاص به مردان و طرف ديگر مخصوص زنان بود. حتي شوهر بايد از يك طرف و عيالش از طرف ديگر برود. اگر نمايشي داده مي‌شد، خانم‌ها حق شركت نداشتند. يكي دو سالن كوچك سينما هم كه در تهران بود، فقط مردان حق استفاده داشتند. مدارس دخترانه كم بود و بعضي خانواده‌ها دخترانشان را به مدرسه مي‌فرستاند. ” (راوندی، مرتضی/1357).

 آنچه زنان به آن نیاز داشتند این بود که مانند یک عضو از جامعه به شمار آیند. تنها در این صورت بود که می توانستند به عنوان انسانی آگاه و بیدار به فعالیت در عرصه فرهنگی بپردازند. اما در راهروهای دنیایی که باید تنها در کنار هم جنس خود قدم بردارند و آن هم فقط در برخی زمینه ها و برخی اوقات چگونه می توانستند سخنی از فرهنگ به میان آورند؟

پس از جمله موانع پیش روی نیمی از اعضای جامعه عبارت بودند از :

_ نابرابری جنسیتی

نارسايي فرهنگ ايراني در اين است كه تا زماني كه نفوذ فرهنگ غربي با ساير فرهنگ‌ها در مبادله‌اي گاه مسالمت‌آميز و گاه قهرآميز بوده، زماني از آن بهره مي‌گرفته و گاهي ديگر نيز لطمه خورده است. اما كمتر پيش آمده كه فرهنگ ايراني چيزي مختص خود داشته باشد و حداقل آنچه شايد مورد شماتت قرار مي‌گرفته، متعلق به خودش بوده است.

 تاريخ ايران داراي فراز و نشيب هاي بسياري است كه از در این مسیر آنچه بیش از همه به نظر می رسد مانع مشارکت زنان در امر فرهنگ سازی یا کارکردهای فرهنگی است موضوع ” نابرابري جنسيتي” است. به نظر مي‌رسد حتي زماني كه قضيه كشف حجاب و آزادي ظاهري زنان مطرح بوده استفاده از امكانات فرهنگي از جمله شركت در مجامع هنري و … براي زنان به شرط جدايي از مردان ميسر بوده است.

دستیابی زنان به تحصیلات عالی، اشتغال و کسب درآمد و افزایش قدرت آنان در خانواده، هویت اجتماعی زنان در جامعه را شفاف می سازد. زنان امروز هم تحت عناوین خانه دار، همسر و مادر به ایفای وظایف و مسؤولیت هایی می پردازند که جامعه به ویژه قشر مردان برای آن ارزش اقتصادی قایل نیستند.

بنابراین رهایی زن و آزادی او موکول به شکستن ساختارهای جنسیتی و بیرون آمدن از انزوای کار خانگی و مشارکت فعال در انجام کارهای بیرون از خانه و اموری است که تاکنون حق یا وظیفه انحصاری مردان تلقی می شده است. در ایران مسایل اجتماعی زنان از جمله تبعیض ها و نابرابریهای جنسیتی و مردسالاری از دیرباز از جمله یکی از مهم ترین موانع مشارکت زنان در عرصه فرهنگی جامعه بوده است.

البته در این میان نگرش خود زنان نسبت به نقش خودشان و پنداشتی که از خود دارند نیز به شدت موج نابرابری های جنسیتی را می افزاید. زنان با توجه به باور این نگرش سعی می کنند بر اساس انتظارات مردان عمل نمایند.

خانم نجم عراقی (نویسنده) اساسی ترین مسأله زنان را تبعیض جنسیتی می داند. او معتقد است زنان یک دوم جمعیت جهان را تشکیل می دهند ولی یک صدم دارایی جهان را مالک هستند. حدود یک چهارم آنها از همسرانشان کتک می خورند . بسیاری از آنان حق رأی ندارند و سالانه نیم میلیون نفر از آنان با بیماری های ناشی از باروری و درد زایمان جان خود را از دست می دهند (1376). شیرین عبادی هم در تحلیلی مسأله نابرابری های جنسیتی روی طرز فکر و شیوه اندیشه زنان تأکید ورزیده و برای زدایش تفکر مردسالارانه حاکم بر اذهان و اعمال و نظام حقوقی کشور کار فرهنگی در جهت اصلاح فکر و اندیشه زنان و مردان را ضروری می داند . (1376).

ژاله شادی طلب نیز به مردسالاری در جامعه و فرهنگ ایرانی اشاره می کند که مانع مشارکت اقتصادی زنان و برخورداری آنان از حقوق شهروندی می شود. او برای حل این مسأله بازنگری قوانین و زدایش فرهنگ تبعیض و نابرابری جنسیتی جامعه ایرانی می داند . (1376). (عبداللهی، محمد/1387).

نارسایی آموزشی

يكي از عوامل اصلي توسعه فرهنگي، آموزش است. انساني بودن امر توسعه، ايجاب مي‌كند كه ضمن آماده سازی زمینه هایی برای برخورداري تمام اقشار از مزاياي مختلف به طور متقابل هر یک از افراد در مسير توسعه ايفاگر نقش باشند. انسان‌ها در پرتو آموزش متحول مي‌شوند و در قالب فرهنگی كه به آن پايبندند، استحكام رواني، شخصيتي و اجتماعي مي‌يابند.

مطالعات انجام شده بر روي سوادآموزي حكايت از اين دارد كه آموزش در رفتار و منش زنان به عنوان مادر بسيار مؤثر است. آنها با برخورداري از امكانات آموزشي، آگاهي بيشتري نسبت به روش تربيتي فرزندانشان يافته و در اين زمينه مي‌توانند به عنوان يكي از 2 پايه مهم زندگي به پرورش آنان بپردازند. به گفته خانم گرترود مونجلا دبير كل كنفرانس چهارم ملل متحد در مورد زنان با اينكه پيشرفت‌هاي فراواني در ارتباط با سوادآموزي در جهان انجام گرفته است اما نقص تاريخي بزرگي ميان زنان بالغ امروز، به ويژه زنان روستايي باقي است، آن هم موضوع نبود آموزش است كه مانع مشاركت كامل آنان در جامعه مي‌شود.

در اولين سرشماري عمومي، 1335 ه.ش، از نظر توزيع جنسي، در مقابل 4/22% مردان باسواد، تنها 8% زنان سواد داشته‌اند. ميزان باسوادي بانوان در سال‌هاي 1345، 1352، 1354، به ترتيب 8% به 9/17%، 5/25% و 5/35% رسيد. در بخش آموزش عالي، در سال 1356 در كل كشور تعداد زنان برخوردار از تحصيلات عالي 74000 نفر بود كه معمولا در زمينه‌هاي آموزشي، تحصيلات آنان انجام پذيرفته بود. اين آمار به لحاظ كمي است اما از نظر كيفي تنها طبقات بالا و متوسط جامعه به آموزش روي آورده بودند. سياست‌هاي آموزشي با تأكيد بر احياي ايران باستان، غرب‌گرايي، توجه به مظاهر بيروني تمدن اروپايي و شاه‌محوري، اعمال مي شد و از ابتكار، خلاقيت، نوآوري و گسترش علمي خبري نبود. (ماهنامه پیام زن/ شماره 157/ فروردین 1384)

عواملی چون:

_ باورهای غلط اجتماعی مبنی بر عدم مشارکت زنان در فعالیت ها

_ عدم آگاهی زنان ایرانی نسبت به حقوق شهروندی خود

_ عدم آگاهی زنان از زمینه های مختلف اجتماعی و اقتصادی موجود برای فعالیت

_ بالاتر بودن نرخ بی سوادی زنان نسبت به مردان

_ پایین بودن درصد متخصصین و دارندگان مدارج بالای علمی در بانوان نسبت به مردان

نشان دهنده نارسایی هایی در امر آموزش این قشر است. تا زمانی که باور نداشته باشیم زن تحصیلکرده می تواند با مردی در همان رده تحصیلی برابری کند و بدون توجه به جنسی با ظرایف خاصش او را در حوزه آموزش به کارگیریم چگونه می توانیم او را در توسعه کارکردهای فرهنگی مشارکت دهیم؟

_ حضورکمرنگ زنان در عرصه مطبوعات

… از تاریخ تا امروز

در دوران رضاخان هر چند برخی نشریات مختص زنان انتشار می یافت اما اوضاع آشفته و خفقان آن ایام باعث می شد این جراید صرفا مطالب مورد پسند و مطلوب رژیم را منعکس کنند. عملا انعکاس رنج ها، حقوق واقعی و بررسی اوضاع اجتماعی بانوان ایران امکان پذیر نبود. با سقوط رضاخان اگر چه اوضاع مساعدی برای مطبوعات به وجود آمد، اما این وضع چندان طولانی نبود. پس از کودتای 28 مرداد 1332 ه. ش از تعداد نشریات کاسته شد مطبوعات مختص زنان به 6 عنوان کاهش یافت که حتی از نشریات دوران قاجار کمتر بود . طی سال های 1342 تا 1357 اگر چه کوشش رژیم بر آن بود مطبوعات گسترش یابد اما نشریاتی که خارج از چارچوب های تحمیلی رژیم مطالبی درج می کردند، تحمل نمی شدند و با ارعاب، تهدید، حبس و ممنوع القلم شدن روزنامه نگاران رو به رو می شدند حتی مطبوعات بی طرف تحت فشار بودند.

در این واوضاع و احوال هیچ گونه نشریه ای که ویژه زنان باشد و از ارزش های دینی و هویت بومی حمایت کند، چاپ نمی شد اما در مقابل تعداد قابل توجهی از نشریات ویژه بانوان منتشر می شد که به هیچ وجه با هنجارها و عادات ملی و مذهبی انطباق نداشت. این گونه مطبوعات در خدمت حاکمان وقت بودند و بر برهنگی، بی حجابی، مدگرایی و مشغول کردن زنان به امور بیهوده، سطحی و مصرف زدگی تأکید می کردند به همین دلیل زنان نه تنها مجالی برای حضور در عرصه مطبوعات و طرح اندیشه ها و افکار خود به دست نیاوردند بلکه رژیم به طور مداوم از آنان برای تبلیغات مبتذل و مخدوش کردن هویت اصیل بانوان استفاده می کرد. (ماهنامه پیام زن/ شماره 157/ فروردین 1384)

در عصر حاضر نیز با توجه به تعداد محدودی رسانه مکتوب و ناکافی بودن این تعداد برای نیمی از جمعیت جامعه تصور می شود که هنوز هم به این موضوع به جدیت نگاه نمی شود. چه بسا وجود تعداد مطلوبی مجله و روزنامه که بتواند اذهان زنان را نسبت به جامعه و آنچه که در آن می گذرد آگاه سازد در مسیر توسعه یافتگی راه گشا خواهد بود. اما این مهم گاهی حتی به تعطیلی برخی از نشریات ویژه زنان نیز می انجامد. حال اگر به دنبال یافتن راه حل مسأله باشیم باید ابتدا به دنبال پرتقال فروشی بگردیم که با وجود تعداد کمی پرتقال که برای عرضه دارد، از او انتظار سود و منفعت شایان توجه روزانه هم می رود!

از طرفی برای اینکه قضاوتی یک طرفه نیز نداشته باشیم زنانی که در این عرصه قلمفرسایی کرده و فعال به نظر می رسند تنها هنر نویسندگی خود را به زنانه نویسی اختصاص می دهند. در نتیجه فرصت اندک و جایگاه محدودی را که در اختیار دارند از دست می دهند .

_ عدم مشارکت زنان در تشکل های فرهنگی

اگر چه بر این باوریم که هیچ جامعه ای نمی تواند به اهداف توسعه خود دست یابد مگر اینکه زنان را که نیمی از جمعیت هر کشوری را تشکیل می دهند مشارکت دهد، اما آمارها نشان می دهد که فقط 20% زنان با نهادهای مدنی که از جمله دستاوردهای فرهنگی است نظیر انجمن ها، سازمان ها، تشکل های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی مستقل و غیر وابسته به دولت همکاری می کنند و نسبت زمانی که در این نهادها عضویت دارند از 12 درصد کل زنان ایرانی تجاوز نمی کند” (عبداللهی، محمد/1387)

که این امر معلول مجموعه به هم پیوسته ای از شرایط و عوامل تاریخی ، جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، قومی ، خانوادگی، موقعیتی، نقشی، شخصیتی و … در سطح خرد و کلان جامعه است.

دیدگاه سطح کلان

در این دیدگاه مشارکت زنان نوعی واقعیتی اجتماعی است که باید با سایر واقعیت های اجتماعی تبیین شود. بر اساس دیدگاه دورکیم با افزایش تراکم مادی و معنوی یعنی تراکم جمعیت و تشدید ارتباطات، تقسیم کار سنتی مبتنی بر معیارهای محول سن و جنس جای خود را به تقسیم کار اجتماعی مبتنی بر معیارهای مثل تخصص و تجربه می دهد. در این زمان همبستگی ارگانیکی جای خود را به همبستگی مکانیکی بر اساس وجدان جمعی می دهد.

دیدگاه سطح خرد

دیدگاه های ارگانیسم گرا که رفتار قابل مشاهده انسان را مورد توجه قرار می دهند و در تحلیل آن  بر عوامل زیستی _ روانی نظیر احساس، انگیزه و تمایلات درونی انسانی تأکید می ورزند.

دوم دیدگاه هایی که کنش اجتماعی انسان را حرکتی معنی دار می دانند و در تحلیل آن بیشتر عوامل ذهنی _ نمادین از جمله باورها، ارزش ها و گرایش های انسان را مورد توجه قرار می دهند.

با وجود دیدگاه هایی که در زمینه خرد و کلان مطرح شد، می توان به این نتیجه رسید که جوامع در گذار از توسعه نیافتگی به توسعه یافتگی ناچارند زنان را نه از دیدگاه ارگانیکی بلکه از دید مکانیکی به شمار آورند. چه اگر همچنان آنان را به عنوان جنس ضعیف به حساب آوریم و تنها احساس، شرایط زیستی و روانی خاص او و سایر ویژگی هایی که تصور می کنیم مانع از مشارکت او در امور مختلف خواهد شد را بنگریم، پس هنوز هم در مسیر توسعه یافتگی دچار تزلزل هستیم. این توسعه، توسعه ای متوازن است که تنها به یک قشر از جامعه به عنوان قشر تأثیر گذار می نگرد. و چگونه می توان با تکیه بر نقش نیمی از افراد جامعه از یک جنس مراحل توسعه یافتگی را متوازن و همگون پشت سر گذاشت؟

 

دستاوردهایی از تحقیقی با موضوع”  سنجش مشارکت فرهنگی زنان” (همان، 90_80)

زنان در بعد موقعیتی و نقشی

در تحقیقی که میان قومیت های کشور انجام شده با تکیه بر آمار بیش از نیمی از زنان مورد بررسی که در مرکز استان تهران، همدان و سیستان و بلوچستان قرار گرفته اند نتایجی حاصل شده است که آوردن آنها در این نوشتار خالی از فایده نیست:

– میزان بهره مندی زنان از رسانه ها و فناوری های نوین ارتباطی پایین است. اکثریت آنان از طریق تلویزیون در جریان اخبار و وقایع ایران و جهان قرار می گیرند. شاید بتوان گفت که متولیان صدا و سیما بیش از 50 درصد اخبار که خود بر می گزینند به زنان منتقل می کنند. زنان ساکن در استان های نیمه پیرامونی یا پیرامونی درصد بیشتری از اخبار را از طریق تلویزیون دریافت می کنند. هر چه به استان های مرکزی نزدیک می شویم منابع کسب اخبار متنوع و درصد کسب خبر از تلویزیون کاهش می یابد. بیش از 70 درصد زنان در منزل کامپیوتر شخصی ندارند و حدود 80 درصد آنان از اینترنت استفاده نمی کنند. این نسبت ها بر حسب نوع و موقعیت استان محل زندگی زنان تفاوت دارد. در تهران بیش از 40 درصد زنان در منزل کامپیوتر دارند و بیش از 96 درصد زنان از اینترنت استفاده نمی کنند. گرفتاری های روزمره زندگی زنان مورد بررسی آنان را از وقت آزاد هفتگی و تخصیص آن به امور فردی و فعالیت های مورد علاقه خود محروم کرده است.

مشخصات زنان در بعد احساسی

میزان احساس دانایی به معنای احساس شکوفایی استعدادها و رشد فکری و برخورداری از اطلاعات روزآمد در میان زنان ایران متوسط رو به پایین است. نسبت زنانی که از احساس دانایی بالایی برخوردارند در تهران 18 درصد، در همدان 13 درصد و در سیستان و بلوچستان 5/4 درصد است. میزان احساس دانایی در میان زنان هر چند با میزان توسعه استان ها مرتبط است ولی میزان این احساس در نزد بیش از 80 درصد زنان متوسط رو به پایین است. این امر بیانگر این واقعیت است که زنان خود نیز احساس می کنند از امکانات و سرمایه فرهنگی کشور آن طور که باید برخوردار نیستند. این احساس از موقعیت و نقشی که زنان در جامعه دارند جدا نیست.

نتیجه

هر چند در سال های اخیر تعداد زنانی که وارد دانشگاه های کشورمان شده اند بیش از مردان است، و فرهنگ سازی در زمینه آموزش زنان در حال نهادینه شدن است، اما از طرفی بار مسؤولیتی که در مراحل مختلف زندگی بر دوش زنان ایرانی قرار می گیرد شاید یکی از عواملی باشد که به نظر می رسد آنچنان جدی بر تأثیر آنان در ساختار کارکردهای فرهنگی نگریسته نمی شود. زیرا تنگناهای محیط آنچنان که برشمرده شد ریشه ای تاریخی در سرزمینمان ایران داشته است. از دیرباز نگرشی که به حضور زنان در مطبوعات کشور وجود داشته است آنها را از حضور در صحنه اجتماع و فرهنگ بازداشته است. فراز و نشیب هایی که در مسیر زنان در جهت ارتقای نقش ها و پایگاه های اجتماعی قرار داشته است نیز آنها را از ارائه نقشی فرهنگی در عرصه اجتماع بازداشته است. قطعا تبعیض های جنسیتی که در عرصه های مختلف اقتصاد، اجتماع و فرهنگ در جامعه بر زنان تحمیل شده است آنان را بیشتر به مبارزه در عرصه فرهنگ و نه حضور تأثیرگذار واداشته است. تفکرات نادرستی که گاهی به باور فرهنگی جامعه تبدیل شده است، در سهیم شدن زنان در عرصه فرهنگی کارشان را دشوارتر خواهد ساخت. از سویی آنان با این باورها دست و پنجه نرم می کنند و از طرف دیگر با تحصیلات عالیه ای که داشته اند حاضر نیستند از تلاش بازداشته شده و همچنان به ایفای وظیفه مادری، همسری و خانه داری بپردازند.

ناگفته پیداست که زنان نیز گاهی دچار عدم خودباوری شده و در راه مشارکت های اجتماعی شان دستخوش مناسبت های جنسیتی می شوند و در رقابت با هم جنس خود گاهی به بیراهه می روند. و این مسأله باعث می شود در جامعه ای رشد کنند که فاقد تبادل نظر و مشارکت جویی در جهت دریافت آگاهی از آراء همجنسان خود و یا مردان فعال و صاحب نظر در جامعه است . به بیان دیگر احساس بر سایر ویژگی های یک انسان آگاه در قالب زن مغلوب می شود و این همان بیراهه است.

 

منابع:

_ آزاد ارمکی، تقی / جامعه‌شناسي فرهنگي/ 1387/ نشرعلم

_ راوندی، مرتضی/ تاريخ اجتماعي ايران/جلد 3/1357/انتشارات سپهر

_ علمداری، کاظم/ چرا ايران عقب ماند و غرب پيش رفت /1380/ نشر توسعه

_ عبداللهی، محمد/ زنان در عرصه عمومی/1387/نشر جامعه شناسان

_ یوسفی زاده، محمد علی/تاریخ اندیشه ها و آراء انسان شناسی و مردم شناسی/1382/ نشر یسطرون

 

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید