و اكنون در پي مدل سازي براي فرآيند فرماندهي و كنترل نظامي در جنگهاي نامتقارن

نويسنده :حسين اژدر

ديباچه
با توجه به مباحثي كه طي يادداشت ها و مقالات قبل مورد بررسي قرار گرفت مشهود بود كه؛ فرآيند فرماندهی و کنترل از زمان هاي بسيار دور مورد استفاده فرماندهان و استراتژيست هاي بزرگ نظامي قرار گرفته و دستاويز ارزشمند آنها براي رسيدن آنها به اهداف نظامي شان بوده است .
البته بايد توجه داشت كه با پيشرفت علوم ديجيتال و تكنولوزي هاي ارتباطي در دوران كنوني همانطور كه أمور متعدد در دنيا دستخوش پيشرفت هاي متعدد شده فرآيند “فرماندهي و كنترل “هم از اين أمور مستثني نبوده و دستخوش تحولات متعدد و رو به رشد بوده است.
د ر واقع با پيشرفت علوم و تكنولوژي در دوران معاصر زمينه هاي متعدد بهره برداري از پروسه “فرماندهي و كنترل” در دنياي معاصر منجر به رشد اين سيستم يعني (c2) شده و آن را دستخوش تحولات متعدد كرده.
اهميت عرصه فرماندهي و كنترلدر دوران ما از ايجا رخ مينمايد كه باعث تحول در أنور فرمانهي و كنترل نيروهاي مسلح و نظامي دنيا كنوني شده و توانسته اهداف فرماندهان و استراتژيست هاي دوران كنوني را با صرف كمترين اتلاف منابع و زمان تحقق بخشد و بهره بري نيروهاي نظامي تحت امر فرماندهان را به حد قابل قبولي افزايش دهد.
عمق تاثير فناوري نوين در عرصه فرماندهي و كنترل نيروهاي نظامي در جنگ هاي كنوني مشهود است و سبب شده تا فرماندهان از فواصل بسيار دور بتوانند ناظر صحنه نبرد بوده و نيروهاي تحت امر خود را هدايت و كنترل و اهداف از اپيئ تعيين شده نزديك تر كنند.
سیستمهاي هوشمند شبيه سازي صحنه نبرد و تصميم سازي فرماندهي توانسته اند عمق تاثير مثبت خود را در اتاق هاي تصمیم سازي و تصميم گيري نظامي و نيز نظـارت بر نتـایج اجـراء دستورات اتخاذ شده نشان دهند.
همانطور كه مشهود است فناوريهاي نوين اطلاعات و ارتباطات ديجيتالي و الكترونيكي موجب ظهور تغییرات شگرف در کلیه ابعاد زندگی بشر امروزي گردیده و اکثر فعالیت هاي جوامع پیشرفته را تحت تأثیر قرار داده است.
تأثیر فناوري هاي نوين اطلاعات و ارتباطات ديجيتالي و الكترونيكي همانند خوني در رگ ومويرگ هاي دانشمندان عرصه ي تصميم سازي و تصميم گيري نظامي نفوذ كرده و خون تازه أي را در آن جاري ساخته وتوانسته آنها را به تسخير خود در آورد.
در دوران معاصراين دگرگـونی ها و تحولات عظـیم الكترونيكي و ديجيتالي توانسته بر سطوح متعدد راهبـردي، عملیـاتی و تـاکتیکی نیروهـاي مسـلح مسلط شـده و هرچه بيشتر در عمق آنها ريشه دواند وچنانچه نيروهاي نظامي نتوانند خود را با این دگرگونی در سازمان هاي خود هماهنگ و سازگار شوند ميتوان به جرات آنها را فاقد كارايي در دوران نوين دانست و حتي به جرات ميتوان به چنين سيستم هاي نظامي أي عوان ورشكسته و نا كارآمد را اطلاق كرد.
ساختارهاي سنتی “فرماندهي و كنترل” و مشکلات آن:
به طور کلی فقدان دسترسي به اطلاعـات کـافی و دقیـق از نيروهاي تحت امر فرمانده كه منجر به عدم دسترس وي براي ابلاغ و يا كنترل فرامين در سـطوح مختلف فرماندهی از جمله إشكالات سيستم هاي سنتي فرماندهي و كنترل است كه همواره مورد نقد و بررسي كارشناسان اين عرصه بوده است.
در واقع در سيستم هاي سنتي هدایت عملیات هاي مسلحانه به خصوص در حين عمليات ارائه ي فرامين جديد به نيروهاي تحت امر و كنترل اجراي صحيح فرامين از چـالش هـأي عمده فرماندهان بـه شـمار مـی رفت كه عمده دليل أن فقدان دست رسي سريع و ماثر بر سربازان و نيروهاي تحت امر بوده است.
در سيستم هاي سنتي فرماندهي و كنترل پردازش اطلاعات به وسیله عامل انسانی صورت مي پذيرد كه در نتيجه ي آن زمان لازم براي تصميم سازي مسئولان نظامي طولاني شده و به استناد تجارب تاريخي جنگ با خطاهاي متعدد همراه خواهد بود.
از سوي ديگر در سيستم هاي سنتي فرماندهي و كنترل به دلیل فقـدان يك سيستم مشخص، کـه قـادر بـه دریافـت خودکار اطلاعات ، شناسایی و جاسوسی باشد، فرآيند فرماندهي و كنترل از طریق نیـروي انسانی صورت می گیرد كه در نهايت باعث مي شده كه تعـداد كارمندان اين حوزه بسیار زیاد شود و پيگيري و انجام امور وابسته به عامـل انسـانی گـردد، كه اين خود موجب كندي و افزايش ضريب خطا در عمليات ميشده است و همين امر ارتباطات كند كه ناشي از سیسـتم هـاي چندگانه و مجزا بوده است باعث ميشده كه تصمیمها داراي سلسـله مراتـب زياد باشد وگزارش ها توليد شده از پائین به بالا بوده و از این رو تصویرسازي عملیات در صحنه نبرد ،نیـز در مرکـز فرمانـدهی و کنتـرل کند و به شکل دستی صورت گیرد.
در واقع مسائلي كه در فوق به ذكر وشرح آنها پرداختيم بيان كننده ي واقعيات و مشكلات سيستم هاي سنتي فرماندهي و كنترل بوده است.
معناكاوي مفاهيم فرماندهي و كنترل در ديد نظريه پردازان
طبق تعريف كالينز ” فرماندهي و كنترل” عبارت است از ،ترتيب دادن تسهيلات، وسائل ، نفرات و روش‌هايي که براي دريافت کردن، پرورش دادن و توزيع اطلاعاتي که مورد نياز تصميم‌گيرندگان، براي طرح‌ريزي هدايت و کنترل عمليات است به کار مي‌رود. (کالينز، ۱۳۷۰: ۵۰۲)
از منظري ديگر فرماندهي و كنترل همانا اعمال اختيار و هدايت از سوي يك فرمانده مشخص بر نيروهاي مامور و تحت امر خويش براي تحقق ماموريت است .
به عبارت ديگر كاركردهاي مربوط به ترتيب‌بندي نيرو، تجهيزات، ارتباطات، تأسيسات و راه‌كارهاي به كار گرفته شده توسط يك فرمانده در طرح‌ريزي، هدايت، هماهنگ‌سازي و كنترل نيروها و عمليات جهت تحقق كامل مأموريت محوله تمامي اموريست كه بر عهد ي فرآيند فرماندهي و كنترل مباشد.(علمايي، ۱۳۸۴:‌ ۱۷۲)
معين وزيري در جايي اشاره ميكند كه؛ كنترل و هماهنگي عمليات،‌ به وسيله فرماندهي، كنترل و ارتباط انجام مي‌شود. اين سيستم وسيله‌اي است كه به لطف آن فرمانده ساير سيستم‌هاي عملي را كه با آن مي‌جنگند و يا از جنگ پشتيباني مي‌كنند درهم مي‌آميزد. اين سيستم شامل موارد زير است:«فرمانده و ستاد؛ مخابرات؛ سازمان ستاد؛ روش هاي جاري ستاد و تصميم‌گيري» (معين وزيري، ۳۶۳: ۳۰)
در جايي ديگرفرهنگ لغات پايه شوروي، واژه فرماندهي و كنترل را به شرح زير تعريف مي‌كند:«هدايت مستمر فرمانده يا ستاد بر كليه مراحل فعاليت واحدهاي زير مجموعه (هوايي،‌ دريايي، زميني) در دستيابي به مأموريت محول شده. واينكه؛ مداومت، استواري و راسخ بودن، انعطاف‌پذيري و سرعت در عكس‌العمل به تغييرات محيطي از الزامات اصلي فرماندهي و كنترل نيرو مي‌باشند». (ديوسالار، ۱۳۸۵: ۴۹)
در جايگاهي ديگر مطرح شده كه؛هدف‌يابي، پرورش و انتشار اخبار توسط فرمانده در طرح‌ريزي، هدايت ،‌هماهنگي و كنترل عمليات را فرماندهي و كنترل گويند. فرماندهي و كنترل دو واژه مترادف هستند و اصولاً فرماندهي بدون كنترل امكان‌پذير نيست. به بياني ديگر، سازمان دادن پرسنل (كاركنان)، امكانات و وسايل، بهره‌گيري از تجزيه و تحليل اطلاعات براي طرح‌ريزي، هدايت و كنترل عمليات را فرماندهي و كنترل گويند. (رستمي، ۱۳۷۸: ۱۱۷)
در راستاي مفهوم فرماندهي و كنترل هم ژنرال ايوان وروبيف معتقد است كه:
«فرماندهي و كنترل يعني هماهنگ كردن اهداف و فعاليت‌هاي واحد رزمي با شرايط محيطي و توان رزمي آنها به منظور دوري از بخشي‌نگري؛ سبك‌شماري يا بزرگ پنداشتن دشمن يا نيروي خودي؛ به طوري كه برنامه‌ريزي در نحوه رويارويي؛ سازماندهي مشترك و لجستيك برپايه پيش‌بيني‌ها؛‌ محاسبات و انتظارات صحيح و دقيق صورت گيرد. دست يابي به اين أمور اين امور براساس تحليل شرايط واقعي هدف و دانش ماهيت جنگ و روندهاي توسعه آن صورت مي‌گيرند. (ديوسالار،‌ ۱۳۸۵: ۵۰)
به طور كلي از مضمون تعاريف بين المللي پيرامون فرآيند “فرماندهي و كنترل” مي‌توان در موارد زير را استخراج كرد:
۱ـ جمع‌آوري، پردازش و تحليل مداوم داده‌هاي محيطي.
۲ـ توجيه مأموريت‌، ارزيابي وضعيت و تصميم‌گيري.
۳ـ مرتبط‌ سازي دستورات (خطوط ارتباطي) به فرماندهان رده پائين و عناصر كنترل نيرو.
۴ـ برنامه‌ريزي عملياتي، سازماندهي تعاملات و هماهنگ‌سازي تلاش‌ها.
۵ـ پشتيباني همه جانبه و دستوردهي مداوم به نيروها جهت نگهداري آنها در سطح مناسب آمادگي رزمي.
۶ـ اصلاح امور سازماني با هدف تأمين نياز مأموريت‌هاي رزمي.
۷ـ فرماندهي و كنترل نيروهاي تحت امر در صحنه نبرد.
جان ام. کالینز؛ فرماندهی و کنترل را فراهم نمودن پرسنل (كاركنان)، تجهیزات، تسهیلات، روش‌ها و شیوه‌های لازم برای جمع‌آوری، پردازش و توزیع اطلاعات برای تصمیم‌گیرندگان به منظور طرح‌ریزی، برنامه‌ریزی، هدایت عملیات و اعمال کنترل و نظارت می داند.
كالينز، استفاده پیوسته از اقدامات امنیتی، فریب نظامی، عملیات روانی، جنگ الکترونیک ویران سازی عادی با پشتیبانی متقابل از نظر اطلاعاتی را برای محروم کردن دشمن از اطلاعات و تحت تأثیر قرار دادن دشمن، کاهش یا انهدام امکانات فرماندهی و کنترل دشمن، تقویت امکانات فرماندهی و کنترل دولت‌های دوست در برابر چنین اقداماتی از سوی دشمن، را نیز از وظایف فرماندهی و کنترل می دانند. (چگینی، ۱۳۸۲: ۱۹۱)
در نهايت مباحث مطروحه در بالا ميتوان به تعريف كلي تري از فرآيند فرماندهي و كنترل دست يافت كه جدا تأكيد مي كند بر اينكه، فرماندهي و كنترل سيستمي است كه شيوه‌هاي لازم براي جمع‌آوري، پردازش و انتشار اطلاعات در خصوص كاركنان، تجهيزات و تأسيسات نظامي را فراهم مي‌كندو در واقع اين اين اطلاعات و داده هاي جمع آوري شده يا دستور داده شده در اختيار،فرماندهان و تصميم‌گيرندگان بوده و در طرح‌ريزي،‌ سازماندهي، هدايت، هماهنگي، كنترل و نظارت بر عمليات، به منظور اجراي مأموريت، مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
بايد توجه داشت كه ؛جمع‌آوري، پردازش و انتشار مداوم اطلاعات محيطي؛و؛برقراري و حفظ ارتباط بين اعضاي سيستم فرماندهي و نيز طرح ريزي ، سازماندهي، هماهنگي و هدايت عمليات؛در كنار پشتيباني همه جانبه از نيروها و تداوم آن در تمام مراحل عمليات؛به كمك فرماندهي، كنترل و نظارت بر نيروها در صحنه عمليات خواهد آمد و در نهايت منجر به خنثي‌سازي اقدامات دشمن با استفاده از عمليات انكار و فريب، عمليات رواني، جنگ الكترونيك و… خواهد شد.
مروري برمدلهاي ارائه شده ي فرماندهی و کنترل
در این بخش نمونه هایی از انواع مختلف مدل ها که در بخش قبل معرفی شدند، ارائه می شود.
اما پیش از آن می توان فرآیند کلی تصمیم گیري نظامی را در شکل زیر مشاهده نمود:
مدل میلفرت : میلفرت مدلی ارائه کرده است که هم شامل فرآیند تصمیم گیري است و هم با محیط تعامل دارد.
این فرآیند تصمیم گیري نیازمند استفاده از سیستم هاي اطلاعاتی و ارتباطی است. خود پروسه تصمیم گیري نیز شامل تعریف مسأله، تشخیص ، جست وجوي اطلاعات، توسعه گزینه ها و نهایتاً انتخاب یک راهکار است.
میلفرت مدلش را در وهله اول به عنوان یک مدل کنترلی ارائه داد و عنوان کرد که فرماندهی و کنترل، یک سیستم ورودي/خروجی است که با هدف تجمیع هر چه بیشتر تمام اطلاعات لازم براي تولید یک زمینه معنی دار و واقع بینانه براي فرمانده طراحی شده است. این اطلاعات در نقطه گره اي هر رده فراهم می شوند تا تصمیمات مربوط به برنامه ریزي، هدایت و هماهنگی لازم براي انجام مأموریت را محقق سازند. این سیستم ،انتقال اطلاعات را با استفاده از ارتباطاتی که دارد انجام می دهد و این کار باید به صورت تعاملی از طریق سازمان انجام شود. او هم چنین براي مفهوم کنترل، تعریف این واژه را از دیکشنري وبستر ارائه نمود که عبارت است از “اعمال یک ضابطه، یا کارگردانی اثر حوادث”.
مدل فوق المان هاي کلیدي چرخه کنترل را که به وسیله آن تصمیم گیرنده می تواند تمام مقاصد خود را از طریق تغییر سایر قسمت هاي سیستم با استفاده از رسانه ارتباطات برآورده سازد ،نشان می دهد. (زهرا،عزتي،مروري بر مدل هاي فرماندهي وكنترل،دانشگاه الزهرا)
مدل لاوسن در فرماندهي و كنترل:
مدل لاوسن : مدل لاوسن براي نشان دادن نقش زمان در یک سیستم فرماندهی و کنترل، توسعه داده شد. این مدل فرآیند تصمیم گیري نظامی را نشان می دهد و از نظر مفهومی مشابه مدل تصمیم گیري نظامی است و می تواند روي یک پست فرماندهی یا یک فرماندهی مرکزي به عنوان یک موجودیت تصمیم گیري سازمانی یا حتی یک فرد خاص مثلاً یک فرمانده به تنهایی اعمال شود.
این مدل بیان می کند که سیستم فرماندهی و کنترل نیازمند است تا محیط را حس کند و اطلاعات بدست آمده را پردازش كرده ،وضعیت کنونی را با وضعیت مطلوب مقایسه كرده و در نهايت در مورد یک عمل (رفتار) تصمیم گیري کند.
سيستمي كه لاوسن آن را ارائه ميكند در واقع يك سيستم دوري است و به بررسي حلقه تكرار وقايع مي پردازد .
در واقع به این صورت عمل ميكند که سیستم بعد از تولید رفتار به حس کردن یا مانیتور کردن محیط ادامه می دهد تا تغییراتی را که تصمیم گیري هاي آتی را ملزم می سازد، دریابد.
با توجه به طبیعت مدل هاي سلسله مراتبی مديريت ،در مدل لاوسن نیز بایستی به اين واقعيت توجه خاصي داشت ،چرا که لازم است افراد بالا دستی اعمال افراد پایین دستی شان را هدایت کنند یا حتی می توانند یک وضعیت مطلوب (هدف) را براي رده هاي پایین تر تعیین كرده و وبه آن سو هدايت كنند.
در مدل هاي سلسله مراتبي به محض اینکه وضعیت مطلوب مشخص شود افراد پایین دستی، از فرآیند فرماندهی و کنترل مربوط به خود براي دستیابی به هدف استفاده می کنند. در این چارچوب به نقش زمان و تأثیر آن بر سیستم هاي فرماندهی و کنترل با یک رویکرد ریاضیاتی پرداخته شده است.
مدل ثانویه لاوسن نیز شامل یک کامپوننت پردازش هوش است که با محیط و فرآیند فرماندهی و کنترل تعامل می کند. در مدل قبلی لاوسن تابع هوش به طور ساده به عنوان بخشی از چندین مرحله از مدل شامل حس، پردازش و تصمیم گیري در نظر گرفته شده بود.
ساير مدل هاي فرماندهي و كنترل
در مدل” وهل “چهار المان در تصمیم گیري هاي فرماندهی و کنترل نقش دارند: محرك، فرضیه، گزینه و پاسخ است.
هر یک از این المان ها نیز شامل توابع مشخصی هستند و انواع مشخصی از اطلاعات را مورد پردازش قرار می دهند.
مدل بعدي که مدل “ریوس” نام دارد شامل تخمین، قصد، برنامه ریزي و اجرا به عنوان گام هاي فرآیند می باشد:
تخمین: فرآیند تعریف قابلیت هاي نیرو هاي خودي و دشمن
قصد: خروجی عزم یا تصمیم فرمانده را بر اساس تخمین بیان می کند.
برنامه ریزي: مانور و پشتیبانی را در مکان و زمان درست با هم انطباق می دهد.
اجرا: مستقیماً به بلوك عمل از سایر مدل ها مربوط می شود.
مدل بعدي نیز شامل 6 مرحله ابتدایی است:
حس کردن: مجموعه اطلاعات درباره محیط
دسترسی: تبدیل داده هاي پایه اي به اطلاعاتی درباره مقاصد و امکانات نیرو هاي دوست و دشمن
تولید: توسعه گزینه ها بر اساس معیار تعیین شده در راستاي دستیابی به وضعیت مطلوب
انتخاب: انتخاب یکی از گزینه هاي تولید شده
برنامه ریزي: توسعه جزئیات پیاده سازي براي اجرا یا عملیاتی کردن گزینه ها
هدایت: توزیع تصمیم ها بین نیرو ها
فاز عمل در مدل لاوسن در اینجا به دو فاز “برنامه ریزي” و “هدایت” شکسته شده است.
در دو مدل بعدي فعالیت عمده فرمانده، تصمیم گیري در مورد استخدام و نگهداري نیرو هاست.
این فعالیت ها از طریق فرآیند تصمیم گیري ارتش که در اینجا C3I (فرماندهی، کنترل،ارتباطات و اطلاعات) نامیده می شود، اجرا می شوند. در جاهايي هم این فرآیند را در همان C2 (فرماندهی و کنترل) نیز خلاصه كرده و به اجرا
ر مي آورند.
در واقع گاها این دو اصطلاح (c2) و(c3i) را معادل یکدیگر در نظر گرفته و در دستور كار قرار ميدهند.
در این مدل تابع ارتباطات، اطلاعات درباره دشمن و محیط را براي فرمانده و پرسنل فراهم می کند.
تابع کنترل تشخیص میدهد که آیا نیرو هاي دوست هماهنگ با هدف فرمانده هستند یا خیر و این کار را با فراهم کردن اطلاعات درباره وضعیت آنها انجام می دهد. باید توجه داشت که تمرکز این مدل در وهله اول بر روي تصمیم گيري قرار دارد و محصول عمده اي که در سیستم جریان می یابد، اطلاعات است.
اطلاعات مربوط به هوشمندي، کنترل و مأموریت از سطوح بالاتر تماماً به صورت ورودي دریافت میشوند و یا از طریق تابع فرماندهی به دست آورده می شوند. این تابع وضعیت را تخمین می زند و نحوه استفاده از قدرت را هدایت و تعیین می کند در اين فرآيند ارتباطات نیز وسیله اي است که از طریق آن اطلاعات در سیستم جریان می یابد.
تقریباً تمامی مدل هاي گفته شده شامل یک فرآیند تصمیم گیري ساده و ابتدایی، و یک تعامل بین سیستم و محیط می باشند و به نحوه جریان اطلاعات در سیستم نیز اهمیت میدهند.
در مدل بعدي یک پارادایم براي فرآیند فرماندهی و کنترل از طریق قیاس با بدن انسان نیز معرفی شده است. در این مقایسه حواس انسان اطلاعات را به دست می آورند و اطلاعات از طریق یک سیستم ارتباطی براي تصمیم گیري به مغز فرستاده می شود. این دنباله نهایتاً با یک ارسال که منجر به تولید یک رفتار از طریق سیستم عصبی – عضلانی می شود، پایان میپذیرد.
آخرین مدل از این دسته مدل “هیت” نام دارد. در این مدل مراحل چرخه مرکز فرماندهی به شرح زیر توضیح داده شده است:
نظارت : پرسنل مرکز فرماندهی باید اطلاعات مربوط به آن جنبه از محیط را که می خواهند کنترل کنند به دست آورند. کیفیت نظارت را می توان با مقایسه مستقیم مشاهدات در مرکز فرماندهی با واقعیت سنجید.
درك: پرسنل مرکز فرماندهی اطلاعات در دسترس را براي تولید یک برآورد یا فهم از موقعیت پردازش می کنند، که براي مثال می تواند یک مجموعه از فرضیات درباره آنچه در حال حاضر رخ می دهد و آنچه در آینده نزدیک می تواند رخ دهد، باشد. کیفیت برآورد یا فهم از موقعیت نیز می تواند با سنجش این نکته که چقدر مجموعه فرضیات تهیه شده توسط پرسنل مرکز فرماندهی با آنچه در واقعیت اتفاق می افتد تطابق دارد، انجام گیرد.
اقدامات جایگزین: پرسنل مرکز فرماندهی گزینه هایی را توسعه می دهند که مشخص می کنند چه کارهایی براي تغییر موقعیتی که وجود آن درك شده می تواند انجام شود. کیفیت گزینه ها با سنجش این امر که آنها چقدر می توانند به فهم موقعیت هاي فرضیه سازي شده بپردازند، قابل ارزیابی است.
پیش بینی: براي هر یک از اقدامات جایگزین در نظر گرفته شود ،پرسنل مرکز فرماندهی پیامد هاي آن را پیش بینی می کنند که حداقل شامل دو عامل است: یکی اینکه مواد و دارایی نیرو ها براي اجراي گزینه ها موجود است یا قابل فراهم شدن ؛و دیگر اینکه پاسخ دشمن به آنها چه خواهد بود.
پیش بینی ها را میتوان از طریق تشخیص کامل بودن آنها یا صحیح بودن آن دسته پیش بینی هایی که توسط برنامه به کار گرفته شده مورد آزمون قرار گرفته اند، مورد ارزیابی قرار داد.
تصمیمات: تصمیم گیري ها بر پایه پیش بینی ها انجام میشوند. در سیستم “هیت” هیچ معیار مستقیمی براي سنجش کیفیت تصمیم ها وجود ندارد. با این وجود تصمیم ها همواره براي پیاده سازي به قالب برنامه (طرح) تبدیل می شوند. به این صورت که مأموریت ها، مرز هاي عامل و یک جدول زمانی براي نیرو هاي تحت فرمان را مشخص می کنند.
در واقع معیار اثر بخشی در ” متدلوژي هیت” مدت زمان کارکرد طرح است.
هدایت: برنامه ها در قالب تعدادي بخشنامه به سازمان هاي مقتضی ابلاغ می شوند. صحت این دستورات را می توان با بررسی این امر که تا چه حد تصمیمات و برنامه ها به درستی بیان شده اند، مورد ارزیابی قرار داد.
لازم به ذکر است که مدل پایه هیت یک مدل مبتنی بر چرخه تصمیم گیري است .
در نهايت بايد گفت كه:
آگاهی ازفضاي نبرد در ساختارهاي جدید فرماندهی و کنترل پيشرو صحنه نبرد آينده از ملزومات جنگ و دفاع در صحنه نبرد ها است.
با بررسي نمونه هاي مطرح شده در بالا ميتوان دريافت كه،سامانه هاي مديريت در فرآيند “فرماندهي و كنترل” فضاي نبرد آينده را بسيار دستخوش خود قرار داده است و در واقه از يك منطقه و صحنه نبرد تصویري چند بعدي به دست داده است ، کـه در آن نیروهاي نظامي تحت امر فرآيند فرماندهي و كنترل نوين قرار دارند و نيز سلاحهاي خوكار و نيمه خودكار ؛مخنار و نيمه مختار مستقر هستند كه آنها هم تحت امر نظام نوين فرماندهي و كنترل قرار دارند و فضاي زیرسطحي صحنه نبرد هم به همين صورت كه صحنه روي سطح و حتي بعد هـوا و فضـا تحت تاثير اين فرآيند نوين فرماندهي و كنترل قرار دارد تابتواند در بهترين نحو در اختيار فرمانهان نظامي بـه عنـوان محیطـی بـراي هـدایت جنـگ و درگیري باشد.
در صحنه نبرد آينده آگاهی باكيفيت تر و حضور برتر در صحنه نبرد به فرماندهان اجازه می دهـد کـه هـدف مشترك براي نیروهاي عملیاتی ایجاد نماید و با آگاهی از شـرایط دینامیکی و استاتيكي بتوانند از الگوي بهتري براي نیروهاي درگیر در صحنه نبرد بهره جويند تا پيروزي حداكثري را به ارمغان آورند.
بايد دانست كه فرماندهاني كه با استفاده از سيستم هاي نوين فرماندهي و كنترل توانسته اند خود ونيوروي تحت امر خود را هدايت كنند توانسته اند كه همـواره ارزیـابی صـحیحی ازصحنه نبرد داشته و تصویري صحيح تر و سالمتري از فضاي عملیاتی آتی ترسیم كنند و به همين ميزان توانسته اند از تبعات تصمیمات خود در حـوزه زمـان و مکـان صحنه نبرد آگـاه گردنـد و مهمتر اینکه آسیب پذیري هاي احتمالی را در طول جنـگ تشـخیص داده و آن را به كمترين حد برسانند.
بايد دانست كه سامانه هاي مناسب فرماندهي و كنترل ،قادرند یک تصویر سازگارو واقع بينانه تر را از صـحنه نبرد براي تمام نیروهاي درگیر ایجاد نمایند . گرچه ممکـن اسـت هر یک از نیروها این تصاویر را با دیدگاه خود مشاهده و تحليل نماینـد ولي در سطح تاکتیکی که یک درگیري ممتد دینامیکی بین دو طرف در حال انجام است اطلاعات هریک از دو طـرف به شكل كوانتومي از “برتـري اطلاعاتي بـه تعادل تعادل اطلاعاتي و به افول افول اطلاعاتي” در حال تغییر است كه اين امر خود تعيين كننده ي نتيجه ي جنگ خواهد بود .
آگاهی برتـر از صـحنه نبـرد و به كار گيري دانش برتر در صحنه نبرد باعث تکمیـل و آمـاده سـازي صـحنه نبرد می گردد ، و همانطور كه ميدانيم آماده سازي صحنه نبرد نقش اساسی در پیـروزي جنگ دارد.
بايد توجه داشت كه برتري در جنگ و به خصوص جنگ نامتقارن شامل تمام فعالیتها أي است که منجر به درك شرایط فیزیکی،سیاسی، الکترونیکی، نرم افزاري و دیگر ابعاد صحنه نبـرد می شوند .
همانطور كه ابعادي همچون عوارض زمـین، نظـام حاکم زیرساخت ، جنگ افزار الکترونیکی و شبکه هاي رایانه اي و مخابراتی ساختار و محدوده صـحنه نبـرد را مشـخص مـی کننـد به همان نسبت هم آماده سازي صحنه نبرد بر پایه روش هاي فعال و غیرفعال تحلیل و ارزیابی ، مشخصات دقیقی از امكان دست يابي به اهداف موردنظر را فراهم ميكنند مـی نمایـد .
با استفاده از روش هاي آماده سازي براي صحنه نبرد و به خصوص “فرماندهي و كنترل پويا” ،ميتوان فرآیند تصمیم سازي و ميزان و درجـه ي درگیـري را مدل سازي كرد و آسـیب پذیري و محدودیت هاي عملیاتی دشمن را مشـخص و براساس آن نقاط ضعف و قوت اقدامات آفندي مناسب را پیش بینی كرد و طبق نظر سان تزو از نقاط قوت وي اجتناب و بر نقاط ضعف وي تهاجم برد.
بايد توجه جدي داشت كه نتيجه اجراي صحيح مراحل بالا در جنگي نامتقارن حتي در برابر دشمني قدرتمندتر پيروزي نسبي و گاها قاطع خواهد بود .
در زمان هاي بحراني جنگ نيز باشناسايي و بـا آگـاهی بهتر ناشي از طي مراحل بالا ميتوان شناسايي بهتر ازفضاي نبرد نامتقارن بدست آورد ومیزان بحرانی بودن هر سطح و یا واحـد سـازمانی درجنگ مشخص خواهد شد و پس از آن می توان تعیین نمود که حـذف کـدام یـک از ایـن لایـه هـا و یـاجایگاه ها در گردش اطلاعات و فرآیند تصمیم سازي بلامانع خواهد بود ، یا داراي آسیب هاي کمتري است.
البته همچنان بايد توجه داشت كه فناوري هاي نوين ارتباطات و اطلاعات نظامي در ایـن ارتبـاط ،بـه سـازمان هـاي نظـامی کمکـی ارزنده اي خواهنـد کـرد . تجهیز نيروهاي تحت امر و نيز فرماندهي بـه فنـاوري هاي نوين ارتباطاتي و اطلاعاتي الكترونيكي سبك و سنگين ، علاوه بر فـراهم کـردن مسـیرهاي اطلاعـاتی کوتـاه تـر ومستقیم تر و نیز گردش روان اطلاعات ، لزوم پـرش اطلاعـاتی ازبعضی از سطوح سازمانی را منتفی كرده و كيفيت دست يابي ،جمع آوري، پردازش و انتقال را بين طرفين فرماندهي و كنترل را افزايش ميدهد.

درباره نویسنده

سید عبدالمجید زواری

مدیر اندیشکده روابط بین الملل

خبرنامه اندیشکده روابط بین الملل

با تکمیل فرم زیر،از دست اول ترین اخبار روز دنیا مطلع شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • دسترسی به به محصولات ویژه سایت
  • تخفیف در کلیه دوره ها
  • دریافت پشتیبانی برای محصولات
  • بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران

جدید ترین محصولات

سبد خرید