عنوان: اهداف سیاست خارجی عربستان سعودی در یمن و بحرین
مولف: امین نازی
پدیدآورنده: اندیشکدۀ روابط بینالملل
نوبت چاپ: اول/ 1402
تلفن مرکز پخش: 09125645463
قیمت: 170 هزار تومان
قطع: وزیری
تعداد صفحات: 132
اندیشکده روابط بین الملل: تغییرات سیاست خارجی عربستان سعودی در سالهای اخیر همزمان با تغییرات حاکمیتی و روی کار آمدن نسل سوم از شاهزادگان سعودی یکی از مهمترین تحولات داخلی و خارجی این کشور در بویژه از زمان روی کار آمدن بن سلمان در این کشور بوده است. عربستان که به عنوان یکی از بازیگران کلیدی منطقه خاورمیانه در طول دهههای گذشته به داشتن رویکردی محافظهکارانه در سیاست خارجی مشهور بوده و عمدتاً به عنوان بازیگر طرفدار وضع موجود و مخالف تغییر شناخته شده است. اما در طول چند سال اخیر رفتارهای سیاست خارجی این کشور در عرصه منطقهای نشانگر عبور این کشور از سنت محافظهکاری در سیاست خارجی و گرایش شدید به دنبال کردن سیاست خارجی تهاجمی بوده است. دراین راستا حمله نظامی تمام عیار به یمن، حضور فعال و گسترده در بحران بحرین و سرکوب اعتراضات آن در قالب حمایت از نظام سیاسی حاکم آل خلیفه- در کنار تلاشهای مقابله جویانه در برابر جمهوری اسلامی ایران همگی نشان دهنده این است که عربستان وارد مرحله متفاوت و جدیدی در سیاست خارجی خود شده در این فصل در کنار تحلیل سیاستهای منطقهای این پادشاهی نیازمند تبیین و تحلیلی اساسی است. از این رو در این پژوهش ضمن بررسی سیاستهای منطقهای این کشور به بررسی مقایسه راهبرد سیاست خارجی آن در قبال دو کشور شمالی –بحرین- وجنوبی آن –یمن – پرداخته میشود.
مقدمه کتاب:
سیاست خارجی،مجموعه گفتمانها،نگرشها،رویکردها،جهت گیریها و اقداماتی است که ازسوی بخشهای گوناگون دولت یک کشور دررابطه با دولتهای دیگر در صحنه ی بینالملل به اجرا درمی آیند. سیاست خارجی مهم ترین وجه زندگی اجتماعی–سیاسی ملتها وکشورها به شمار میرود، چون بقا و حیات آنها به سیاست خارجی بستگی دارد(قوام،68:1384)
عربستان سعودی دردوران حیات خود باتوجه به سنتها و ویژگیهای نظام سیاسی این کشور سیاست خارجی ثابتی داشته است، ولی در دهه (2010-2020) اخیرعملکرد سیاست خارجی عربستان ازقالب سنتی خارج شده. باتوجه به تغییرشرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی رژیم سعودی،الگوهای رفتار سیاست خارجی این کشور از حالتی محافظه کارانه به سوی رفتاری تهاجمی و امنیتی محور تغییر کرده است. یکی از حوزههای خلوت یا حیاط خلوت سیاست خارجی عربستان بحرین است. رابطه عربستان با بحرین را باید در چارچوب رابطه یک قدرت با منطقه حاشیه ای اطرافش مورد بررسی قرار داد. با جدا شدن بحرین از ایران در سال 1971م عربستان تلاش کرد خلاء وجود ایران را پر کرده و آن را به منطقه نفوذ خود با اکثریت سنی تبدیل کند. بحرین به لحاظ جغرافیایی در محدوده آبهای سرزمینی عربستان قرار دارد و به همین علت، عربستان تحولات این کشور را با نگاه امنیتی دنبال میکند. این کشور در سال 1986 از طریق تاسیس پل ملک فهد به طول 15 کیلومتر، عرض 40 متر و ارتفاع 15 متر از سطح دریا، با بحرین ارتباط زمینی برقرار و عملا این کشور را به خود وابسته کرد(دوستی،215:1390).
تظاهرات اعتراض آمیز مردم بحرین در ادامه روند گسترش اعتراضهای عربی در سال 2011 آغاز شد. این اعتراضها در ارتباط با درخواست انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشور انجام گرفت. معترضان سه روز بعد از سقوط مبارک، با تجمع در میدان لو لو بحرین، مطالبات خود را از حکومت مطرح کردند. درخواست معترضان ایجاد سلطنت مشروطه از طریق تهیه پیش نویس قانون اساسی جدید است که طبق آن،دولت توسط مردم و براساس دموکراسی تعیین خواهد شد، آزادی فعالان سیاسی شیعه و افراد بازداشت شده از سال 2010، تشکیل احزاب سیاسی، آزادی بیان و عقیده از خواستههای معترضان است (دوستی،216:1390).
با شدت گرفتن روند اعتراضها و درگیری میان معترضان و نیروهای دولتی، در 15 فوریه 2011م دو نفر از معترضان در میدان لولو کشته شدند که در نتیجه آن، شیخ حمد امیر بحرین در یک سخنرانی تلویزیونی از کشته شدن معترضان عذرخواهی و اعتراضهای مسالمت آمیز را قانونی دانست. عربستان که در این زمان خود را در محاصره انقلابهای عربی میدید، به دلیل نگرانی از شعله ور شدن خشم مردم و سرایت تحولات عربی به کشورش به علت تبعیض و ناعدالتی موجود در جامعه، به شیوههای پلیسی و سرکوب روی آورد و با اعزام نیروهای نظامی خود به بحرین در 15 مارس 2011 م به سرکوب قیام مردمی پرداخت و نیروهای نظامی تابع گارد ملی سعودی از طریق پل ملک فهد که دو کشور را به هم مرتبط میکند و با استناد به پیمان سپر جزیره وارد بحرین شدند و ضمن ایجاد موقعیت نظامی در کشور به سرکوب مخالفان پرداختند (دوستی،217:1390).
سیاست عربستان سعودی درقبال تحولات بحرین رامی توان تهاجمی محسوب کرد. براساس این سیاست، عربستان به بهانه کمک به اوضاع آشوب زده بحرین درقالب پیمان سپر جزیره نیروهای نظامی خود را به بحرین اعزام کرد. بعد از آن نیز نیروهای اماراتی وارد بحرین شدند. عربستان با اتخاذ سیاست تهاجمی در برابر وقابع بحرین، درصدد کسب اهداف زیر بود:
1- جلوگیری از شکل گیری و تقویت دموکراسی در بحرین
2- حفظ ثبات و امنیت در منطقه
3- از بین بردن نگرانی از قدرت گرفتن شیعه در بحرین و ارتباط آنها با ایران
4- القای وابستگی شیعیان و معارضین به جمهوری اسلامی ایران
5- تشدید اختلافها، تفرقه و چند دستگی میان شیعیان
6- همچنین جلب حمایت بینالمللی برای رژیم آل خلیفه(دوستی،217:1390-218).
تحولات یمن متاثر از تحولات درکشورهای عربی(مصر) از 11 فوریه 2011 همزمان با سقوط حسنی مبارکآغاز شد.انقلابیون جوان یمنی به همراه سایراحزاب و گروههای مخالف خواستار کناره گیری علی عبدالله صالح، رئیس جمهور کشور و اصلاحات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی شدند.
مخالفان علی عبدالله صالح دارای خواستههای مختلف سیاسی،دینی، جدایی طلبی و….. هستند. با افزایش درگیریها در یمن و باتوجه به مسلح بودن گروههای داخلی که امکان وقوع یک جنگ داخلی ازنوع لیبی را به همراه داشت، طرح شورای خلیج فارس با حمایت و پشتیبانی عربستان سعودی ارائه شد.براساس این طرح، اجازه داده میشد که صالح از قدرت کنار رود و در عوض مصونیت از مجازات وتعقیب رابه دست آورد. این طرح ازسوی صالح رد شد. وی سپس به رقبای قبیله ای خود حمله کرد و اندکی بعد در3ژوئن 2011 درحمله به کاخ ریاست جمهوری مجروح شد و برای درمان به ریاض رفت. اقدام سعودیها در قبال تحولات یمن را میتوان به صورت؛ 1-پشتیبانی،2- کمک نظامی،3- سیاسی4- و چانه زنی با احزاب طرفدار و همسو مشاهده کرد(دوستی،221:1390). همچنین در جنگ 7 ساله نیز عربستان سعودی براساس قدرت تهاجمی به یمن نگاه کرده و اهداف سیاست خارجی خود را براساس واقع گرایی تهاجمی جلو برده است.
عملکرد و رفتار سیاسی عربستان سعودی در تحولات کشورهای مختلف و متناسب با منافع این کشور متفاوت است.آل سعود دریمن و بحرین با بکارگیری قدرت سخت وایجاد ائتلافهای نظامی منطقهای، اقدام به حمله نظامی به این کشورها برای حفظ حکومتهای آن کشورها کرد، در حالی که خواست مردم یمن و بحرین درشعارهای آنان مانند((الشعب یرداسقاط النظام)) آشکار بود. سعودیها در قبال تحولات سوریه نیز با حمایتهای مالی و نظامی از گروههای معارض نظامی بشار اسد و تروریستها و جریانهای وابسته به داعش همه تلاش خود را برای سقوط حکومت سوریه انجام دادند(جاودانی مقدم، حریرفروش،52:1397).
به طور کلی، دیپلماسی ریاض از سال 1933تاکنون مبارزه با تهدید خارجی و سرشت، ماهیت و منبع تهدیدات تعیین کننده سیاست خارجی آن کشور در قبال سایر کشورها بوده است.این کشور بر عکس سایر کشورها به هیچ عنوان به یک واحد سیاسی طبیعی با پیشینه تاریخی با یک دولت متمرکز و هویت مشترک قوی نیست، بنابراین، سیاست خارجی این کشور براحتی تحت تاثیر تحولات و جریانهای منطقهای و گاه بینالمللی بوده است که امنیت عربستان را تهدید کرده اند.شناخت سیاست خارجی عربستان سعودی دارای پیچیدگی و تعاملات خاص خود است.تصمیم گیرندگان سیاست خارجی عربستان سعودی از سیاست منطقهای در جهت حفظ ثبات سیاسی رژیم در مقابل چالشهای داخلی و خارجی استفاده میکنند. این امنیت ممکن است از طریق تهدیدات نظامی و یا ایدئولوژیهای رقیب فراملی تهدید باشد (Gause, 2011:177)
کتاب حاضر که با اسناد کتابخانه ای گردآوری شده با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و مقایسه ای درصدد پاسخ به این سوال است که اهداف سیاست خارجی عربستان سعودی در غرب آسیا را چگونه میتوان تبیین و تحلیل کرد؟ فرضیه پژوهش در چارچوب واقع گرایی نوکلاسیک(تهاجمی) است که عربستان سعودی در بحرین اهدافی همچون جلوگیری از شکل گیری و تقویت دموکراسی،تشدید اختلافها، تفرقه و چند دستگی میان شیعیان و حفظ ثبات و امنیت در منطقه دارد. و همچنین در یمن با اهداف سیاسی، پشتیبانی و نظامی سیاست خارجی خود را دنبال میکند و وجه تمایز رفتار سیاست خارجی عربستان سعودی در یمن و بحرین به ترتیب نظامی و غیرنظامی میباشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.